اضمحلال

/~ezmehlAl/

مترادف اضمحلال: امحا، انحطاط، انهدام، خرابی، زوال، فروپاشی، فنا، محو، نابودی، نیستی، ویرانی

برابر پارسی: نابودی، تباهی، نیستی

معنی انگلیسی:
breakup, collapse, overthrow

لغت نامه دهخدا

اضمحلال. [ اِ م ِ ] ( ع مص ) نیست شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( زوزنی ) ( مجمل اللغة ). نیست شدن و نابود شدن. ( مؤید الفضلا ). رفتن . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ناپدید شدن. برافتادن. برافتادگی. فنا و نیستی. ذهاب و انحلال و تلاشی. ( از اقرب الموارد ). || گشاده و پریشان شدن ابر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). انقشاع ابر. تقشع. ( از اقرب الموارد ). اضمحنان. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به اضمحنان شود.

فرهنگ فارسی

نیست شدن، تباه شدن، ازمیان رفتن، نابودشدن، برافتادن ، ازهم پاشیدگی، نابودی
۱ - ( مصدر ) نیست شدن نابود شدن . ۲ - از هم پاشیدن . ۳ - ( اسم ) ناپدیدی . ۴ - از هم پاشیدگی .

فرهنگ معین

(اِ مِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) نیست شدن . ۲ - از هم پاشیدن . ۳ - (اِمص . ) نابودی .

فرهنگ عمید

نیست شدن، تباه شدن، از میان رفتن، نابود شدن، برافتادن، ازهم پاشیدگی، نابودی.

واژه نامه بختیاریکا

کوری

مترادف ها

destruction (اسم)
خرابی، سرنگونی، تباهی، تخریب، انهدام، ویرانی، اضمحلال، اتلاف

vanishing (اسم)
اضمحلال

پیشنهاد کاربران

پسرفت، پسروی،
پسرفتن.
debility
senile
اضمحلال: همتای دیگر این واژه ی عربی، این است:
نیستاوِه ( سغدی: nestāve )
🇮🇷 واژه ی برنهاده: نابودگشت 🇮🇷
نمونه: قدرت نظامی آمریکا رو به اضمحلال است ❌
توان ارتشی آمریکا رو به نابودگشت است ✅
رو به نابودی / تباهی/ نیستی رفتن ( گذاشتن )
واژه هایی که در بالا چون برابرِ واژه ی �اضمحلال� آورده شده اند، هیجکدام به آرش باریک این واژه ی از ریشه عربی نیست.
چه خوب بود دوستان ویژه کار آرشی درخور برای آن بیابند یا بسازند.
- در محاق افتادن ؛ دچار محاق شدن. کاستی و باریکی و تاریکی گرفتن :
تا که روی همچو ماهش دیده ام
ماه بختم در محاق افتاده است.

عطار
این واژه تازى ( اربى ) ست برابر آن به پارسى گوگانGugan ( پهلوى: اضمحلال، انهدام، انحلال ) و آناستى Anasti ( پهلوى: آناستیهْ : اضمحلال، تباهى ) مى باشد.
این واژه عربی است و پارسی آن واژه ی آناستی می باشد که از پهلوی آناستیه ãnãstih ساخته شده است

بپرس