اضطراری
/~ezterAri/
مترادف اضطراری: اجباری، الزامی، ضروری، ناچاری
برابر پارسی: نیازین
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
مترادف ها
اجباری، اضطراری
پیشنهاد کاربران
اِضطِراری: ناگزیر، ناگریز، ناخواسته، کمکی، خطرگریز، نیازین، ناچاری، بایسته
اورژانس، ویژه
ناگزیر، ناگزیری، . . .
از سرِ ناچاری
نمونه:
نماینده ی �یانکی� ها در در سخنرانی خود در نشست از سرِ ناچاری روز چهارشنبه ی �شورای امنیت سازمان نامور به ملت های یگانه� چنین شکر گُنده ای میل فرمود . . .
پی نوشت:
... [مشاهده متن کامل]
�از سرِ ناچاری� را بجای واژه ی از ریشه عربی �اضطراری� بکار برده ام؛ بجای این واژه، بسته به آرش و سمت و سوی جمله و گونه ی نوشتار، می توان از واژه ها یا آمیخته واژه هایی پارسی دیگری چون �به ناگزیر�، �درنگ ناپذیر�، �از سرِ درماندگی� ( یا پیچارگی! ) و حتا �خاک بر سری� به آرش �چه خاکی بر سر کنیم� نیز بکار برد و چنین واژه ی ناخوشایندی را از زبان پارسی زدود و بیرون راند.
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2017/11/blog - post_71. html
نمونه:
نماینده ی �یانکی� ها در در سخنرانی خود در نشست از سرِ ناچاری روز چهارشنبه ی �شورای امنیت سازمان نامور به ملت های یگانه� چنین شکر گُنده ای میل فرمود . . .
پی نوشت:
... [مشاهده متن کامل]
�از سرِ ناچاری� را بجای واژه ی از ریشه عربی �اضطراری� بکار برده ام؛ بجای این واژه، بسته به آرش و سمت و سوی جمله و گونه ی نوشتار، می توان از واژه ها یا آمیخته واژه هایی پارسی دیگری چون �به ناگزیر�، �درنگ ناپذیر�، �از سرِ درماندگی� ( یا پیچارگی! ) و حتا �خاک بر سری� به آرش �چه خاکی بر سر کنیم� نیز بکار برد و چنین واژه ی ناخوشایندی را از زبان پارسی زدود و بیرون راند.
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2017/11/blog - post_71. html
درنگ ناپذیر