اضراع

لغت نامه دهخدا

اضراع. [ اِ ] ( ع مص ) دادن مال به کسی. ( منتهی الارب ). مال دادن کسی را. ( ناظم الاطباء ). بخشیدن مال به کسی. ( از اقرب الموارد ). || خوار و رام گردانیدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). فروتن گردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). فروتن کردن. ( زوزنی ). ذلیل کردن کسی را. ( از اقرب الموارد ). || اضراع گوسپند، و در اساس اضراع ناقه و گاو؛ بزرگ پستان شدن آن پیش از نتاج و فرودآوردن شیر کمی پیش از نتاج. ( از اقرب الموارد ). شیر فرودآوردن گوسپند اندک پیش از نتاج. ( منتهی الارب ). شیر فرودآوردن گوسپند یا ناقه پیش از نتاج. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
- امثال :
الحُمّی ̍ اضرعتنی للنوم ؛ مثلی است در ذل هنگام نیازمندی.( از اقرب الموارد ). در حق شخصی گویند که در حاجت ذلت و خواری بردارد.

پیشنهاد کاربران