اضب

لغت نامه دهخدا

اضب. [ اَ ض َب ب ] ( ع ص ) شتر بیمارسینه یا بیمارسپل. مؤنث : ضَبّاء. ج ، ضُب . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آن اشتر که سول وی درد کند. ( تاج المصادر بیهقی ). اشتری که سول او بدرد آمده باشد. ( مهذب الاسماء ). شتری که به بیماری ضَب دچار باشد،و ضب ، درد یا بیماریی است در لب که از آن خون جریان یابد. و تأنیث آن ضبّاء است. ( از اقرب الموارد ).

اضب. [ اَ ض ُب ب ] ( ع اِ ) ج ِ ضَب . ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به ضب شود.

فرهنگ فارسی

جمع ضب

پیشنهاد کاربران

بپرس