اضافه کردن

برابر پارسی: افزودن

معنی انگلیسی:

add, increase, treat, to add, to annex, to increase, to connect (to the genitive caseor to an adjective)

واژه نامه بختیاریکا

سر وَندِن

add (فعل)

ضمیمه کردن، افزودن، اضافه کردن، جمع کردن، زیاد کردن، بهم پیوستن، با خود ترکیب کردن، جمع زدن

surcharge (فعل)

اضافه کردن، زیاد ستاندن، زیاد بار کردن، تحمیل کردن، زیاد پر کردن

step up (فعل)

اضافه کردن، برخاستن

aggravate (فعل)

اضافه کردن، بدتر کردن، خشمگین کردن، خون کسی را بجوش اوردن

subjoin (فعل)

افزودن، اضافه کردن، در پایان افزودن

اضف , ضریبة اضافیة , هیج

شیک و متفاوت

امزی : پادشاه
Mze: پادشاه

superheld=seperhero