اضاعت

لغت نامه دهخدا

اضاعت. [ اِ ع َ ] ( ع مص ) ضایع کردن. ( غیاث ) ( ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 14 ) ( آنندراج ). اضاعة. تضییع. و رجوع به اضاعة و اضاعه شود.

اضاعة. [ اِ ع َ ] ( ع مص ) بسیار گردیدن ضیعت کسی. ( منتهی الارب ). بسیار شدن ضیاع. ( آنندراج ). بسیار گردیدن ضیعت شخص. ( ناظم الاطباء ). اضاعه مرد؛ بسیاری و فزونی ضیاع وی ، و در حدیث آمده است : افشی اﷲ ضیعته ؛ ای اکثر معاشه. ( از تاج العروس ). بسیارضیاع شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). فزون وبسیار شدن ضیاع کسی. ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ). || هویدا و آشکار شدن. ( منتهی الارب ). هویدا و آشکار گشتن. ( ناظم الاطباء ). || اضاعه مرد؛ کار خود را ضایع یافتن. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). || مهمل و هیچکاره کردن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مهمل و هلاک و تلف کردن چیزی را. ( از قطر المحیط ) ( ازاقرب الموارد ). مهمل و هیچکاره کردن و هلاک گردانیدن. ( ناظم الاطباء ). || بی تیمار گذاشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). و رجوع به اضاعت و اضاعه شود.

فرهنگ معین

(اِ عَ ) [ ع . اضاعة ] ۱ - (مص م . ) ضایع کردن . ۲ - تَلَف کردن . ۳ - (مص ل . ) بسیار شدن آب و زمین کسی .

پیشنهاد کاربران

بپرس