اص‍ف خ‍ان ق‍زوی‍ن‍ی ج‍ع‍ف‍ر

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] آص‍ف خ‍ان ق‍زوی‍ن‍ی ج‍ع‍ف‍ر. میرزا جعفر بن بدیع الزّمان بن آقاملای (دولت دار) قزوینی، ملقب به قوام الدین، و سپس به «آصف خان»، در سال 985ق متولد شد. جد او از منشیان دربار صفوی و پدرش میرزا بدیع الزمان در زمان شاه طهماسب صفوی، حاکم و به اصطلاح آن زمان، وزیرِ کاشان بود و میرزا جعفر در آغاز عمر، به همراهی جد و پدر خود، به دربار آمد و شد می کرد. وی در این هنگام با شاعران و ادیبان مصاحبت داشت و میرحیدر معمایی، شاعر معروف آن روزگار، از دوستان و نزدیکان او بود. وی در جوانی از ایران به هند رفت و به وسیله عموی خود میرزا غیاث الدین علی آصف خان، که از امیران دربار اکبرشاه بود، به دربار راه یافت و به منصب دویستی (از مناصب درباری بابُریان /فرمانده دویست نفر) منصوب شد. ولی چون این مقام را دون شأن خود می دانست، آن را رها کرد و از دربار کناره گرفت. پس از چندی به فرمان اکبرشاه به بنگاله فرستاده شد، ولی به سبب آشفتگی اوضاع در آن جا، به فتحْ پورسیکْری بازگشت و ملازم دربار شاهی شد. پس از وفات عمویش، به مقام میربخشی (از مناصب درباری بابریان /وزیر خزانه دربار) و منصب دوهزاری منصوب شد و لقب «آصف خان» گرفت. در دوران سلطنت اکبرشاه چند بار در مأموریت های نظامی لیاقت و کاردانی بسیار نشان داد و نخست حکومت کشمیر به او داده شد، سپس به مقام «دیوان کل» یعنی وزارت رسید و پس از آن که جهانگیر، بِهار والله آباد را رها کرد، حکومت بِهار بر عهده او قرار گرفت. ابوالفضل علّامی در آیین اکبری نام او را در شمار پیروان دین الهی اکبرشاه ذکر می کند. در دوران سلطنت جهانگیر به دربار احضار شد و اتابیکی شاهزاده پرویز به او محول گردید. در 1015ق به منصب پنج هزاری منصوب شد و قلمدان مرصّع که علامت وزارت بود، گرفت. در 1018ق برای رفع اغتشاش دکن، همراه شاهزاده پرویز به عنوان اتالیق او عازم آن ناحیه شد، ولی به سبب عشرت طلبی شاهزاده و اختلافات امرا، کاری از پیش نرفت. سرانجام وی در 1021ق در 63 سالگی در بُرهان پور وفات یافت. وی مردی کاردان و تیزفهم بود، و جهانگیر که از دوران شاهزادگی خود از او رنجش هایی در دل داشت، درباره او می گوید: «فهم و استعدادش به غایت خوب بود، غایتاً خست و سبکی بر طبعش غالب بود».
آصف خان در شعر «جعفر» و «جعفری» تخلص می نمود و مجموعه اشعار او نزدیک به 3000 بیت از غزل، قصیده و مثنوی بوده است. نمونه هایی از غزلیات او در تذکره ها و کتاب های تاریخی آن زمان دیده می شود. قصایدی در مدح نبیّ اکرم(ص) و علی بن ابی طالب(ع) از او در تذکره ها ثبت است و نیز مدایحی در ستایش اکبرشاه و جهانگیر دارد. غزلیات او غالباً رنگ عاشقانه داشته و به شیوه معروف به سبک هندی نزدیک است، ولی در مثنوی خسرو و شیرین از لحاظ مضمون سازی و طرح ریزی، از طرز سخن نظامی گنجوی پیروی کرده و به گفته نصرآبادی «بعد از شیخ نظامی، خسرو و شیرین را کسی به از او نگفته». از توصیف نسخه های این منظومه در فهرست ها چنین برمی آید که وی نخست پیش از 995ق آن را به نام فرهاد و شیرین نظم کرده بود و سپس در اواخر عمر دوباره بدان پرداخته و آن را به صورتی کامل تر و با تجدید نظر کلّی به نام خسرو و شیرین به پایان رسانیده و به جهانگیر تقدیم کرده است.
برگرفته از دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج1، 420، فتح الله مجتبایی.

پیشنهاد کاربران