اصیص

لغت نامه دهخدا

اصیص. [ اَ ] ( ع اِ ) ظرف شکسته و بقولی نیم سبویی که در آن ریاحین کارند. ( از اقرب الموارد ). نیم خم. گلدان. آوند شکسته یا آن نصف سبوست که در آن ریاحین کارند. ( منتهی الارب ). آوند شکسته و کوزه ای بشکل نصف سبو. ( ناظم الاطباء ). || لگن و تغار و یا کاسه بزرگ که در آن بول کنند. ( ناظم الاطباء ). ظرف شب. لگن. شاشدان. تقاره. ( از منتهی الارب ). باطیه که در آن شاشند. ( از اقرب الموارد ). || بنای محکم. ( از اقرب الموارد ). بنای استوار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || رعدة. ( اقرب الموارد ). لرزنده. ( ناظم الاطباء ). لرزه. ( منتهی الارب ). || بیم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). زعر و انقباض. ( مهذب الاسماء ). || نوعی زنبر و گل کش دوگوشه. ( از منتهی الارب ). نوعی از آوند دوگوشه که در آن گل و لای کشند. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

ظرف شکسته و بقولی نیم سبویی که در آن ریاحین کارند . نیم خم . گلدان .

پیشنهاد کاربران

بپرس