لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
از روی اصول
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
اُصولاً: از بن، از ریشه، از پایه؛ بیشتر، با روال همیشگی
معمولاً
از بُن، در بنیادِ خود
آمیخته واژه ی �از بن� که در بالا از آن یاد شده، بیگمان باریک ترین برابر �اصولا� است؛ با این همه، در برخی گزاره ها کار بردِ �در بنیادِ خود� کارآتر و سزاوارتر خواهد بود.
آمیخته واژه ی �از بن� که در بالا از آن یاد شده، بیگمان باریک ترین برابر �اصولا� است؛ با این همه، در برخی گزاره ها کار بردِ �در بنیادِ خود� کارآتر و سزاوارتر خواهد بود.
اصولاً
طبق روال
مثل همیشه با فکر
اصل ، اساسا ، اکثرا
مثال
( اصولا کلید شناخت هر ملتی ادبیات است )
مثال
( اصولا کلید شناخت هر ملتی ادبیات است )