اصول کردن

لغت نامه دهخدا

اصول کردن. [ اُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) رقصیدن. حرکات موزون و خوش آینده از خود درآوردن :
بعشق اگر برسی بی شراب مست شوی
چنانکه بی دف و نی خود بخود اصول کنی.
ملاتشبیهی ( از آنندراج ).
رجوع به اصول و به اصول پا نهادن و ادا و اصول درآوردن ( ذیل اصول ) شود.

فرهنگ فارسی

رقصیدن . حرکات موزون و خوش آینده از خود در آوردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس