اصول کردن. [ اُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) رقصیدن. حرکات موزون و خوش آینده از خود درآوردن : بعشق اگر برسی بی شراب مست شوی چنانکه بی دف و نی خود بخود اصول کنی.
ملاتشبیهی ( از آنندراج ).
رجوع به اصول و به اصول پا نهادن و ادا و اصول درآوردن ( ذیل اصول ) شود.
فرهنگ فارسی
رقصیدن . حرکات موزون و خوش آینده از خود در آوردن .