اصول مذهب

لغت نامه دهخدا

اصول مذهب. [ اُ ل ِ م َ هََ ] ( ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) برحسب عقیده امامیه ، علاوه بر توحید و نبوت و معاد که از اصول دین اسلام بشمار میروند به دو اصل دیگر نیز باید اعتقاد داشت که عبارتند از عدل و امامت. و اینک به بحث در پیرامون عدل پرداخته میشود: عدل در لغت به معنی برابری میان دو چیز است و به عقیده متکلمان ، عدل عبارت از علوم متعلق به تنزیه ذات باری تعالی از فعل قبیح و اخلال به واجب است. نخست باید دانست که عقل بضرورت قضاوت کننده است به اینکه برخی از افعال نیکوست ، چون بازگردانیدن امانت و احسان و راستی سودمند، و برخی زشت است ، چون ستم و دروغ زیانبخش. آنگاه باید بدانیم که ما فاعل به اختیار هستیم و ضرورت بدین امر حکم می کنداز اینرو که بضرورت میان افتادن انسان از بام و پایین آمدن وی پله به پله تفاوت است و اگر جز این بود ممتنع می بود ما را به چیزی تکلیف کنند و عصیانی وجود نمی داشت و هم قبیح می بود که فعل را در ما بیافرینند و آنگاه ما را بر آن عذاب کنند و هم بدان دلیل که کتاب عزیز یا فرقان میان حق و باطل مشحون است به نسبت دادن فعل به بندگان و اینکه وقوع آن به مشیت خداست مانند: فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم . ان یتبعون الا الظن . حتی یغیروا ما بأنفسهم . من یعمل سوءً یجز به . کل امری بما کسب رهین . جزاء بما کانوا یعملون و جز اینها. همچنین آیات وعد و وعید و ذم و مدح به میزان بیشماری آمده است. سوم نسبت قبح به خدا محال است زیرا صارف از آن موجود و داعی بدان معدوم است و صارف علم وی به قبح است و عدم داعی از اینروست که یا حاجت او را بدان می خواند در حالی که وی بی نیاز است و یا حکمتی و آن هم محال است زیرا قبیح را حکمتی نیست و اگر قبح بر وی روا می بود اثبات نبوتها ممتنع میبود و چون لازم به اجماع باطل است ملزوم هم باطل میشود. چهارم این است که خدای تعالی برای مقصود و حکمتی می آفریند بدلیل نقلی آیات : اء فحسبتم انما خلقناکم عبثاً و انکم الینا لاترجعون. ( قرآن 115/23 ). و ماخلقت الجن والانس الا لیعبدون. ( قرآن 56/51 ). و ماخلقنا السماء والارض و ما بینهما باطلاً ذلک ظن الّذین کفروا.( قرآن 27/38 ). و دلیل عقلی اینکه اگر جز این می بود لازم می آمد که کار وی عبث باشد و لازم باطل است زیرا عبث قبیح است و قبیح از حکیم صادر نمی شود پس ملزوم هم باطل است. و غرض وی اضرار نیست از اینرو که اضرار قبیح است بلکه غرض او نفع است و نفع حقیقی تنها ثواب است زیرا نفعهایی چون دفع ضرر یا جلب نفع غیرمستمر است و نیکو نیست چنین غرضی آفرینش بنده باشد، پس ناگزیر باید تکلیفی باشد و آن واداشتن مردم به طاعت از کسی است که فرمانبری از وی واجب باشد تکلیف و طاعتی که با مشقت توأم باشد نه همچون تکالیف نکاح و خوردن و آشامیدن و این طاعت در مرحله نخستین باشد زیرا وجوب طاعت جز خدا مانند نبی و امام و پدر و مادر و جز اینها تابع و متفرع بر طاعت خداست و بشرط اعلام مکلف به چیزی که بدان تکلیف شده است ، وگرنه اغرأکننده و برانگیزاننده به قبیح میبود و در جهانی که شهوات و میل به قبیح و کراهت از نیکو آفریده شده است ناگزیر باید مانعی وجود می داشت که عبارت از همان تکلیف است وخلاصه منظور وجوب تکلیف است و حتی علم به قبیح و حسن را نیز کافی نمیدانند و تکلیف را لازم میشمرند و جهت حسن آنرا تعریض برای ثواب می دانند نه حصول ثواب و تعریض عام است نسبت به مؤمن و کافر و ثواب نفع مستحق مقارن تعظیم و اجلالی است که بدون تکلیف بدست آوردن آن ممکن نیست. سپس به وجوب لطف بر خدا اشاره میکنند و آن چیزیست که بنده را به طاعت نزدیک میکند و از معصیت دور میسازد و سرانجام فعل عوض امر را بر خدا واجب میدانند و منظور از عوض نفع مستحق خالی از تعظیم واجلال است وگرنه خدای تعالی نسبت بدان ظالم می بود. رجوع به شرح باب حادی عشر چ سنگی تهران ص 38 و 39 شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

بر حسب عقیده امامیه علاوه بر توحید و نبوت و معاد که از اصول دین اسلام بشمار میروند به دو اصل دیگر نیز باید اعتقاد داشت که عبارتند از عدل و امامت .

دانشنامه آزاد فارسی

پیشنهاد کاربران

بپرس