اصول روان شناسی ( به انگلیسی: The Principles of Psychology ) ، کتابی است دربارهٔ روان شناسی که توسط ویلیام جیمز، فیلسوف و روان شناس آمریکایی، در سال ۱۸۹۰ نوشته شده است. چهار مفهوم کلیدی در کتاب جیمز عبارتند از: جریان آگاهی ( مشهورترین استعاره روان شناختی او ) ، احساسات ( که بعدها به عنوان نظریه جیمز - لانگه شناخته شد ) ؛ عادت ( عادات انسان به طور مداوم برای دست یابی به نتایج خاصی شکل می گیرد ) . و اراده ( از طریق تجربیات شخصی جیمز در زندگی ) .
جریان آگاهی مشهورترین استعاره روان شناختی جیمز است. [ ۱] او استدلال کرد که فکر انسان را می توان به عنوان یک جریان روان توصیف کرد، که در آن زمان یک مفهوم بدیع بود، به دلیل استدلال قبلی که فکر انسان بیش تر شبیه یک زنجیره متمایز است. او همچنین معتقد بود که انسان ها هرگز نمی توانند دقیقاً یک فکر یا ایده را بیش از یک بار تجربه کنند. علاوه بر این، او هوشیاری را کاملاً مستمر می دید. [ ۲]
جیمز نظریه جدیدی از احساسات ارائه کرد، که استدلال می کرد که یک احساس در عوض پیامد است نه علت تجارب بدنی مرتبط با بیان آن. [ ۱] به عبارت دیگر، یک محرک باعث پاسخ فیزیکی می شود و یک هیجان به دنبال پاسخ. این نظریه در طول سال ها پس از معرفی خود مورد انتقاد قرار گرفته است.
عادات انسان به دلیل احساسات شدید فرد مبنی برخاستن یا آرزوی چیزی دائماً برای دست یابی به نتایج خاصی شکل می گیرد. جیمز بر اهمیت و قدرت عادت انسان تأکید کرد و به نتیجه گیری پرداخت. جیمز خاطرنشان کرد که قوانین شکل گیری عادت بی طرفانه هستند، عادت ها می توانند باعث اعمال خوب یا بد شوند. و هنگامی که یک عادت خوب یا بد شروع به ایجاد کرد، تغییر آن بسیار دشوار است. [ ۱]
اراده آخرین فصل از اصول روان شناسی است که از طریق تجربیات شخصی جیمز در زندگی بود. یک سؤال وجود داشت که جیمز را در طول بحران خود آزار می داد و آن این بود که آیا اراده آزاد وجود دارد یا نه. «ضروری ترین دستاورد اراده، … وقتی ارادی ترین است، توجه به یک شیء دشوار و محکم نگه داشتن آن در برابر ذهن است… بنابراین تلاش توجه، پدیده اساسی اراده است. »[ ۱]
جیمز در استفاده از روش مقایسه ای نوشت: «غرایز حیوانات جستجو و کشف می شوند تا خودمان را با نور تحقیق روشن کنیم…»[ ۳] با این نور، جیمز این ادعا را رد می کند که «انسان با موجودات دیگر در کل غرایز تفاوت دارد». [ ۴]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفجریان آگاهی مشهورترین استعاره روان شناختی جیمز است. [ ۱] او استدلال کرد که فکر انسان را می توان به عنوان یک جریان روان توصیف کرد، که در آن زمان یک مفهوم بدیع بود، به دلیل استدلال قبلی که فکر انسان بیش تر شبیه یک زنجیره متمایز است. او همچنین معتقد بود که انسان ها هرگز نمی توانند دقیقاً یک فکر یا ایده را بیش از یک بار تجربه کنند. علاوه بر این، او هوشیاری را کاملاً مستمر می دید. [ ۲]
جیمز نظریه جدیدی از احساسات ارائه کرد، که استدلال می کرد که یک احساس در عوض پیامد است نه علت تجارب بدنی مرتبط با بیان آن. [ ۱] به عبارت دیگر، یک محرک باعث پاسخ فیزیکی می شود و یک هیجان به دنبال پاسخ. این نظریه در طول سال ها پس از معرفی خود مورد انتقاد قرار گرفته است.
عادات انسان به دلیل احساسات شدید فرد مبنی برخاستن یا آرزوی چیزی دائماً برای دست یابی به نتایج خاصی شکل می گیرد. جیمز بر اهمیت و قدرت عادت انسان تأکید کرد و به نتیجه گیری پرداخت. جیمز خاطرنشان کرد که قوانین شکل گیری عادت بی طرفانه هستند، عادت ها می توانند باعث اعمال خوب یا بد شوند. و هنگامی که یک عادت خوب یا بد شروع به ایجاد کرد، تغییر آن بسیار دشوار است. [ ۱]
اراده آخرین فصل از اصول روان شناسی است که از طریق تجربیات شخصی جیمز در زندگی بود. یک سؤال وجود داشت که جیمز را در طول بحران خود آزار می داد و آن این بود که آیا اراده آزاد وجود دارد یا نه. «ضروری ترین دستاورد اراده، … وقتی ارادی ترین است، توجه به یک شیء دشوار و محکم نگه داشتن آن در برابر ذهن است… بنابراین تلاش توجه، پدیده اساسی اراده است. »[ ۱]
جیمز در استفاده از روش مقایسه ای نوشت: «غرایز حیوانات جستجو و کشف می شوند تا خودمان را با نور تحقیق روشن کنیم…»[ ۳] با این نور، جیمز این ادعا را رد می کند که «انسان با موجودات دیگر در کل غرایز تفاوت دارد». [ ۴]
wiki: اصول روان شناسی