اصمار
لغت نامه دهخدا
اصمار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ صُمر. لبهای آبجامه و خنور. ( از منتهی الارب ). لب آبجامه و خنور و پیاله. ( آنندراج ). اصبار. بمعنی کناره و لبه چیزی. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). و رجوع به صُمْر و صِبر شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید