اصلم

لغت نامه دهخدا

اصلم. [ اَ ل َ ] ( ع ص ، اِ ) گوش ازبن بریده. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). بریده گوش. ( مهذب الاسماء ). گوش بریده. ( ناظم الاطباء ). از بن بریده گوش ، گویا مقطوع الاذن خلقی. ج ، صُلم. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || کیک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح عروض ) بودن آخر جزو وتد مفروق. ( منتهی الارب ). صَلْم اسقاط وتد مفعولات ُ است ، مفعو بماند فعلن بجای آن بنهند و فعلن چون از مفعولات ُ خیزد آنرا اصلم خوانند یعنی گوش از بن بریده و چون بدین زحاف [یعنی صلم ] سببی از این جزو کم شده است و وتد ناقص گشته آنرا به گوش از بن بریدن تشبیه کردند. ( از المعجم چ مدرس رضوی ( دانشگاه ) ص 42 ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - گوش از بن بریده . ۲ - وتد مفروق بودن جزو آخر فع لن چون از فاعلاتن خیزد آنرا اصلم خوانند .

فرهنگ معین

(اَ لَ ) [ ع . ] (ص . ) گوش بریده .

فرهنگ عمید

در عروض، ویژگی پایه ای که در آن مفعولاتُ یا فاعلاتن به فع لن تغییر یابد.

پیشنهاد کاربران

اقی ماندن دو هجای بلند از فاعلاتن که "لاتن" باقی می ماند و برابر "فع لن" قرار داده به آن اصلم می گویند.

بپرس