اصلاح یافتن. [ اِ ت َ ] ( مص مرکب ) مرمت شدن و معمور شدن. || بهبود یافتن بیمار. ( از ناظم الاطباء ). || تراشیده شدن موی سر یا پیراسته شدن موی سر و ریش و سبیل : گر چنین اصلاح خواهد یافت خط عارضش ناله مقراض در گوشش نوا خواهد شدن.اثر ( از آنندراج ).