اصلاح شدن. [ اِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) اصلاح گردیدن. بهبود یافتن. اصلاح پذیرفتن. اصلاح گشتن. به اصلاح آمدن. اصلاح یافتن. رجوع به اصلاح و اصلاح پذیرفتن شود.
reclaim (فعل)اصلاح کردن، خیش زدن، خیش کشیدن، اصلاح شدن، مجددا ادعا کردن، زمین بایر را دایر کردنrepent (فعل)نادیده گرفتن، پشیمان شدن، اصلاح شدن، توبه کردن