اندرز، پند، اصل، اصل موضوعه، بدیهیات، قاعده کلی، حقیقت اشکار، قضیه حقیقی، حقیقت متعارفه، اصل عمومی
اصل موضوعه
مترادف ها
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
برابرِ پارسی برایِ واژگانِ "axiom ، axiomatize" و دیگر واخنشهایِ ( =مشتقاتِ ) آن:
برابرِ پارسی برایِ واژگانِ "اصل موضوع، اصول موضوعه و. . . ":
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
... [مشاهده متن کامل]
نخست دیدگاههایِ رواگ ( =رواج ) یافته را بازگو می کنم و به لغزه ( =ایراد ) هایِ هر یک از آنها می پردازم و سپس دیدگاه و پیشنهادِ خود را کوتاه بیان می کنم:
1 - دیدگاهِ یکم:
به جایِ واژه axiom ، برخی "اصل موضوع" را پیشنهاد داده اند. افزون بر اینکه این واژه یا اصطلاح "سره" نیست، نمی توان از آن کارواژه ساخت تا برابری درخور برایِ کارواژه یِ axiomatize باشد. "اصول موضوعه تدوین کردن / اصول موضوعه بندی کردن" که نَشُد کارواژه!
2 - دیدگاهِ دوم:
به جایِ واژه axiom، برخی " بُنداشت" را پیشنهاد داده اند. این واژه " سره" است و تواناییِ کارواژه پذیری یعنی " بُن داشتن" را دارد. ولی معنایِ " بُن داشتن" بسیار فراگیرتر است؛ برای نمونه ما می گوییم " این درخت بُن دارد"، این درحالیست که درباره "درخت" واژه " axiomatize" بکار نمی رود. افزون بر این، فاعلِ آدمی نمی تواند با کارواژه یِ " بُن داشتن" بکار رود. باید بیاد داشت که axiom ها از سویِ ریاضیدانان "قرارداده می شوند" تا گزاره هایِ یک نگره را با کمکِ قاعده یا قاعده ها اثبات کنند. axiom ها " قراردادنی" هستند ومی توانند در گذر زمان دستخوشِ تغییر شوند.
برای روشن تر شدنِ آن ، نمونه ای میاورم:
ریاضیدانی به نامِ پئانو اصول موضوعه یِ حساب ( axioms of arithmetic ) را تدوین کرد.
ما در گزاره بالا به جایِ " اصول موضوعه تدوین کردن" می توانیم کارواژه یِ " axiomatize " را بکار ببریم ولی نمی توانیم کارواژه یِ " بُن داشتن" را بکار ببریم.
3 - دیدگاهِ سوم:
به جای واژه axiom، دکتر ادیب سلطانی واژه " ارزآغازه" را بکار بردند. "ارزآغازه" سره است و
توانایی کارواژه پذیری یعنی " ارزآغازیدن" را دارد و همچنین لغزه ( =ایراد ) هایِ گزینه هایِ 1و 2 در بالا را ندارد ولی "ارزآغازه" بازنمایی کننده یِ "ارز، ارزش" است. در بنیادهایِ مزداهی ( =اصولِ ریاضی ) میانِ "فُرم" و "معنا" فرق گذاشته می شود. axiom ها هر چند در دستگاهای مزداهی راستگویانه هستند ولی آنها به همراه قاعده ( rule ) ها برای اثباتِ گزاره ها در یک دستگاهِ "فُرمال" بکارگیری می شوند. "تابعِ ارزش" در منطق نقشِ "معنایی" دارد و نَه " فُرمال". از همین رو، بکارگیریِ واژه "ارز" در "ارزآغازه" چندان بگمانم درست نمی باشد.
4 - دیدگاه و پیشنهادِ اینجانب:
به جایِ واژه یِ axiom واژه یِ " بُن هِشت/ بُنهِشت" و به جایِ کارواژه axiomatize ، " بُن هِشتن/بُن هِلیدن" را پیشنهاد می کنم که هیچ یک از کاستی هایِ بالا را به همراه ندارد.
نمونه: پئانو نگره یِ حساب را اصول موضوعه بندی کرد= پئانو نگره یِ حساب را بُن هشتید ( بُن هلید ) .
axiomatize : بُن هِشتن / بُن هِلیدن
axiom/اصل موضوع : بُنهِشت، ( در برخی جاها " بُنهِشته" )
axioms/اصول موضوعه: بُنهشت ها
axiomatic : بُنهشتی، بُنهشتیک
axiomatization : بُن هلِش/ بنهشت سازی/ بُنیزه سازی ( بُن کنونیِ "بُنیختن" به همراه "سازی" )
axiomatized : بُنهِشته ( شده )
و. . . .
همه یِ واخنشهایِ ( =مشتقاتِ ) کارواژه یِ "axiomatize" را می توان با واخنشهایِ ( =مشتقاتِ ) کارواژه یِ " بُن هشتن/بُن هلیدن" بی کم و کاست برابرنهاد.
برابرِ پارسی برایِ واژگانِ "اصل موضوع، اصول موضوعه و. . . ":
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
... [مشاهده متن کامل]
نخست دیدگاههایِ رواگ ( =رواج ) یافته را بازگو می کنم و به لغزه ( =ایراد ) هایِ هر یک از آنها می پردازم و سپس دیدگاه و پیشنهادِ خود را کوتاه بیان می کنم:
1 - دیدگاهِ یکم:
به جایِ واژه axiom ، برخی "اصل موضوع" را پیشنهاد داده اند. افزون بر اینکه این واژه یا اصطلاح "سره" نیست، نمی توان از آن کارواژه ساخت تا برابری درخور برایِ کارواژه یِ axiomatize باشد. "اصول موضوعه تدوین کردن / اصول موضوعه بندی کردن" که نَشُد کارواژه!
2 - دیدگاهِ دوم:
به جایِ واژه axiom، برخی " بُنداشت" را پیشنهاد داده اند. این واژه " سره" است و تواناییِ کارواژه پذیری یعنی " بُن داشتن" را دارد. ولی معنایِ " بُن داشتن" بسیار فراگیرتر است؛ برای نمونه ما می گوییم " این درخت بُن دارد"، این درحالیست که درباره "درخت" واژه " axiomatize" بکار نمی رود. افزون بر این، فاعلِ آدمی نمی تواند با کارواژه یِ " بُن داشتن" بکار رود. باید بیاد داشت که axiom ها از سویِ ریاضیدانان "قرارداده می شوند" تا گزاره هایِ یک نگره را با کمکِ قاعده یا قاعده ها اثبات کنند. axiom ها " قراردادنی" هستند ومی توانند در گذر زمان دستخوشِ تغییر شوند.
برای روشن تر شدنِ آن ، نمونه ای میاورم:
ریاضیدانی به نامِ پئانو اصول موضوعه یِ حساب ( axioms of arithmetic ) را تدوین کرد.
ما در گزاره بالا به جایِ " اصول موضوعه تدوین کردن" می توانیم کارواژه یِ " axiomatize " را بکار ببریم ولی نمی توانیم کارواژه یِ " بُن داشتن" را بکار ببریم.
3 - دیدگاهِ سوم:
به جای واژه axiom، دکتر ادیب سلطانی واژه " ارزآغازه" را بکار بردند. "ارزآغازه" سره است و
توانایی کارواژه پذیری یعنی " ارزآغازیدن" را دارد و همچنین لغزه ( =ایراد ) هایِ گزینه هایِ 1و 2 در بالا را ندارد ولی "ارزآغازه" بازنمایی کننده یِ "ارز، ارزش" است. در بنیادهایِ مزداهی ( =اصولِ ریاضی ) میانِ "فُرم" و "معنا" فرق گذاشته می شود. axiom ها هر چند در دستگاهای مزداهی راستگویانه هستند ولی آنها به همراه قاعده ( rule ) ها برای اثباتِ گزاره ها در یک دستگاهِ "فُرمال" بکارگیری می شوند. "تابعِ ارزش" در منطق نقشِ "معنایی" دارد و نَه " فُرمال". از همین رو، بکارگیریِ واژه "ارز" در "ارزآغازه" چندان بگمانم درست نمی باشد.
4 - دیدگاه و پیشنهادِ اینجانب:
به جایِ واژه یِ axiom واژه یِ " بُن هِشت/ بُنهِشت" و به جایِ کارواژه axiomatize ، " بُن هِشتن/بُن هِلیدن" را پیشنهاد می کنم که هیچ یک از کاستی هایِ بالا را به همراه ندارد.
نمونه: پئانو نگره یِ حساب را اصول موضوعه بندی کرد= پئانو نگره یِ حساب را بُن هشتید ( بُن هلید ) .
axiomatize : بُن هِشتن / بُن هِلیدن
axiom/اصل موضوع : بُنهِشت، ( در برخی جاها " بُنهِشته" )
axioms/اصول موضوعه: بُنهشت ها
axiomatic : بُنهشتی، بُنهشتیک
axiomatization : بُن هلِش/ بنهشت سازی/ بُنیزه سازی ( بُن کنونیِ "بُنیختن" به همراه "سازی" )
axiomatized : بُنهِشته ( شده )
و. . . .
همه یِ واخنشهایِ ( =مشتقاتِ ) کارواژه یِ "axiomatize" را می توان با واخنشهایِ ( =مشتقاتِ ) کارواژه یِ " بُن هشتن/بُن هلیدن" بی کم و کاست برابرنهاد.
اصل موضوعه: اگر آموزگار گزاره ای را گفت و آن گزاره برپایه ی چیزی بود که آموزگار آن چیز را اکنون نگوید، به آن گزاره می گویند اصل موضوعه. ( اصطلاح منطقی )
مانند: آموزگار خداوند را با گزاره ی علیت اثبات می کند ولی باز خود علیت با گزاره ای دیگر اثبات می شود و آموزگار آن گزاره ی دیگر را نمی گوید چون جایش این جا نیست. در این جا به گزاره ی علیت می گویند که اصل موضوعه.
... [مشاهده متن کامل]
مانند: آموزگار خداوند را با گزاره ی علیت اثبات می کند ولی باز خود علیت با گزاره ای دیگر اثبات می شود و آموزگار آن گزاره ی دیگر را نمی گوید چون جایش این جا نیست. در این جا به گزاره ی علیت می گویند که اصل موضوعه.
... [مشاهده متن کامل]