اصل الکبر. [اَ لُل ْ ک َ ب َ ] ( ع اِ مرکب ) بپارسی بیخ کبر خوانندو طبیعت آن عیسی گوید گرم و خشک است در درجه سیم ومنفعت وی آنست که اگر بر خنازیر طلا کنند و با سرکه تحلیل کنند عرق النسا و بواسیر را نافع بود و مقطع و ملطف بود و پوست آن جهت درد دندان که از سردی بود نافع بود، چون با سرکه بپزند و بدان مضمضه کنند [ یا تنها بخایند و بر کلف و بهق سفید طلا کنند ] نافع است و جهت سپرز بغایت سودمند بود. خوردن با سرکه یا [ باسرکه و عسل ] طلا کردن وی اخلاط غلیظ و لزج را قطع کند و با بول بیرون آورد و وجع ورکین را نافع بود و حیض را براند و چون بدان غرغره کنند بلغم قلع کند و اگر کوفته بر ریشهای بد پاشند یا ضماد کنند بصلاح آورد و ورمهای صلب بگدازاند و مسهل بلغم بود. و مضر بود به مثانه ، مصلح وی عسل بود و بدل وی در ادویه سبزرنگ یک درم حلتیت با سکنجبین بود. ( اختیارات بدیعی ). بیخ کبر. ( الفاظ الادویه ). اصف. ( اختیارات بدیعی ). و رجوع به کَبَر و اصف شود.
فرهنگ فارسی
بپارسی بیخ کبر خوانند و طبیعت آن عیسی گوید گرم و خشک است در درجه سیم و منفعت وی آنست که اگر بر خنازیر طلا کنند و با سر که تحلیل عرق النسا و بواسیر را نافع بود و مقطع و ملطف بود و پوست آن جهت درد دندان که از سردی بود نافع بود چون با سرکه بپزند و بدان مضمضه کنند یا تنها بخانید و بر کلف و بهق سفید طلا کنند نافعه است و جعت سپرز بغایت سودمند بود .