اصقر
لغت نامه دهخدا
اصقر. [ اَق َ ] ( ع ن تف ) بسیاردوشاب تر: هذا التمر اصقر؛ ای اکثر صقراً. ( منتهی الارب ). هذا التمر اصقر من ذاک ؛ ای اکثر صقراً، ای عسلاً. ( قطر المحیط ) ( اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید