اصفهانشاه. [ اِ ف َ ] ( اِخ ) ابن سلطانشاه جاندار امیر معزالدین. از امرای معاصر شاه شجاع بود که در اوجان حکومت میکرد. حمداﷲمستوفی می نویسد: چون شاه شجاع در تبریز متمکن گشت یک دو ماه از این برفت ، در کنار آب جغاتو دو امیر بودند از صحرانشینان آنجا یکی را شبلی داود بیجلو میگفتند و یکی را عمر چوبدستی ، با همدیگر متفق شدند که با جماعتی از دلیران ناخبر تاختنی به اوجان کنند و دستبردی به امیر اصفهانشاه نمایند، بدین اتفاق برخاستند و بیخبر صبح در اوجان ریختند و آوازه درانداختند که سلطانحسین ( پسر سلطان اویس ) با ده هزار سوار رسید، بر سر امیر اصفهانشاه آمدند و او را بگرفتند و لشکر شاه شجاع آنچه با او بودند بعضی کشته شدند و بعضی را پیاده و برهنه کردند و معدودی چند جاناجان به تبریز آمدند و خبر به شاه شجاع رسانیدند. ( از تاریخ گزیده ص 716 ). و در ص 717 مینویسد: بعد از دو ماه سلطان حسین از بغداد به تبریز آمد و ایلچی بفرستاد که امرای تبریز بفرستید تا ما از این جانب امیر اصفهانشاه را روانه شیراز گردانیم. شاه شجاع ایشان را با نوازش بسیار بفرستاد، سلطان حسین امیر اصفهانشاه را با ترتیب و اسباب تمام روانه عراق گردانید... ( از تاریخ گزیده ). و حافظ ابرو آرد: اصفهانشاه که از ارکان دولت و اعیان مملکت شاه شجاع بود و ولایت ارمنیه و اشنه بدو مفوض گشته بود، در آن ولایت بود و از خویشان امیر عادل [ آقا ] شخصی تورسن نام در ولایت جغتو و ساروقورقان بسر میبرد و قلاع ساروقورقان [بدو] تعلق داشت و بر سبیل تفحص بیرون آمد. اصفهانشاه از ارمنیه متوجه تبریز شد و درکنار آب جغتو بهم رسیدند و اصفهانشاه با اسباب و عدت و زور بازوی خود بغایت مغرور بود، او را بچیزی برنگرفت و بمقاتله او ایستاد، ناگاه تورسن به او حمله کرد و در صدمه اول او رادستگیر کرد و بقلعه فرستاد و اموال و اعمال او را در ضبط آورد. ( از ذیل جامعالتواریخ رشیدی ص 201 ). و خواندمیر ذیل عنوان «ذکر ایالت سلطان زین العابدین...» آرد: چون امرا و ارکان دولت از تعزیت شاه شجاع بازپرداختند، بموجب وصیت سلطان زین العابدین را که از جانب مادر شرف سیادت داشت در شیراز پادشاه ساختند و امیر معزالدین اصفهانشاه اختیار تمام پیدا کرده سلطان بایزید را از رفتن اصفهان مانع آمد و اشراف و اعیان اصفهان کس به یزد فرستاده شاه یحیی را به آن بلده طلبیدند و حاکم خود گردانیدند و امیر اصفهانشاه سرانجام کلیات و جزئیات امور مملکت فارس را از پیش خود گرفته امیر علاءالدین ایناق و خواجه تورانشاه را معذب و معاقب ساخته و به ترتیب آلات و ادوات سلطنت پرداخته داعیه نمود که والده سلطان مهدی بن شاه شجاع را در حباله نکاح کشد و سلطان مهدی را بپادشاهی بردارد و سلطان زین العابدین بر این معنی اطلاع یافته منکوحه یکی از نوکران معتمد اصفهانشاه را بفریفت تا در ماه رمضان سنه 786 هَ. ق. او را زهر دادند. و امیر اصفهانشاه امیر حسیب و نسیب بود و نسبت به رعایا و فضلا به احسن وجهی سلوک مینمود. ( از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 316 ).