اصفد

لغت نامه دهخدا

اصفد. [ اِ ف َ ] ( معرب ، اِ ) می خوشبو. اسفنط. اصفنط. اصفعید. اصفعند. اصفعد. رجوع به کلمه های مزبور، و نشوءاللغة ص 38 شود.

فرهنگ فارسی

می خوشبو اسفنط اصفنط اصفعید اصفعند اصفعد .

پیشنهاد کاربران

بپرس