اصفاکس

لغت نامه دهخدا

اصفاکس. [ اِ ] ( اِخ ) اسفاقس. اصفاقش. صفاقش. صفاقس. یکی از شهرهای افریقیه بود. در فهرست نخبةالدهر دمشقی ذیل اصفاقش آمده است : نام شهری به افریقیه. و صاحب قاموس الاعلام ذیل اصفاکس آرد: شهریست در ساحل شرقی تونس در مقابل جزیره کرکنه و بارویی گرداگرد آنرا فراگرفته است و قلعه ای مهم دارد. دارای باغهای زیباست و در خود شهر و نقاط نزدیک آن برای مواقع خشکسالی آبدانهاو آب انبارهای بزرگی ساخته شده است. ( از قاموس الاعلام ). این شهر در ساحل خلیج گابه واقع و دارای 144600 تن سکنه است. یکی از فراورده های مهم آن فسفات است. و رجوع به ترجمه مقدمه ابن خلدون بقلم پروین گنابادی ج 1 ص 503، و صفاقس شود.

پیشنهاد کاربران