اصغار. [ اِ ] ( ع مص ) خرد گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ). کوچک کردن. ( لغت خطی ). صغیر گردانیدن. ( از اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || فرومایه و ذلیل گردانیدن کسی را. ( از اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). خوار گردانیدن. ( منتهی الارب ). حقیر گردانیدن. ( آنندراج ). || اصغار قوم ؛ کودکان صغیر تولید کردن ، یقال : ارتبعوا لیصغروا. ( از اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). بچه صغیر زایانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || مشک خرد دوختن. ( تاج المصادربیهقی ). خرد دوختن مشک را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || اصغار ارض ؛ گیاه آن خرد گردیدن. ( از اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). گیاه خرد آوردن زمین. ( منتهی الارب ). گیاه خرد و کوتاه آوردن زمین. ( آنندراج ). || اصغار و اکبار ناقه ؛ حنین کردن بطور پست و بلند. ( از اقرب الموارد ).