بَسته: بسه، کافیه
چسبیدن: ( به جز معنی خودش ) گرفتن و نگه داشتن ( موقّتی )
- اینو بچسب تا من بیام.
گیر دادن و پافشاری کردن
- بچٌه چسبید گفت الّا و بلّا من اینو می خوام که می خوام.
- اینو بچسب تا من بیام.
گیر دادن و پافشاری کردن
- بچٌه چسبید گفت الّا و بلّا من اینو می خوام که می خوام.
اُغُنی اصطلاحی که بیشتر در گرمسار استفاده میشه به معنی حالت کباب نیم پز که هنوز آبش جمع نشده
دَسمَره: وردست، شاگرد، پادو
دَم کردن برای کسی: اهمّیت دادن به کسی، تدارک خاص برای کسی دیدن
- فکر کردی برات دم کردن؟ ( فکر کردی خبریه؟! فکر کردی منتظرتن؟ )
- فکر کردی برات دم کردن؟ ( فکر کردی خبریه؟! فکر کردی منتظرتن؟ )
ریخته بودن در جایی: فراوان بودن، پُر بودن
- از اینا تو شهر ما ریخته!
- از اینا تو شهر ما ریخته!
کَردو: باغچه
کولو: مرغدانی
خواب ( به جز معنی خودش ) : خُب
وَره وَره: به تدریج ، کم کم
خل گیری: خل بازی
کلّاً کلمه با ( ( گیری ) ) زیاد هست. گاه به جای. . . گری و . . . بازی، گیری گویند.
دیوونه گیری
مادرشوهر گیری
کلّاً کلمه با ( ( گیری ) ) زیاد هست. گاه به جای. . . گری و . . . بازی، گیری گویند.
دیوونه گیری
مادرشوهر گیری
سِسکه: چکّه، ذرّه، ترشّح
قایِم: ( صدای ) محکم، بلند و رسا
- قایم تر بگو بشنوم.
- قایم تر بگو بشنوم.
کسر اومدن:
کسر شأن دانستن
- کسرش می آد از کسی بپرسه.
کسر شأن دانستن
- کسرش می آد از کسی بپرسه.
پوزش بانو سادات خاتمی از دست کسی دلخور نشید
من اشتباهن دستم خورد روی دیس لایک
وجدان درد گرفتم چرا اینجوری شد
پوزش🙏
بجاش شما دوتا دیس لایک بزن برام🙏
من اشتباهن دستم خورد روی دیس لایک
وجدان درد گرفتم چرا اینجوری شد
پوزش🙏
بجاش شما دوتا دیس لایک بزن برام🙏
اِشلان نوعی مواد شوینده که از گیاهان شور کویری به دست می آید که بیشتر مردم گرمسار این لغت رو بکار میبرند.
رشقند یا رشخند ( احتمالاً ریشقند ) کردن کسی:
با زبان چرب و هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن او را به کاری ترغیب کردن
با رفتار ملایم و به به و چه چه گفتن، کسی را به راه آوردن
- یه کم رشقندش کن بره درسش رو بخونه.
( گولو گولو هم شنیده شده. )
با زبان چرب و هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن او را به کاری ترغیب کردن
با رفتار ملایم و به به و چه چه گفتن، کسی را به راه آوردن
- یه کم رشقندش کن بره درسش رو بخونه.
( گولو گولو هم شنیده شده. )
شوهر دادن ( ِ یک وسیله ) :
مجّانی دادن، بذل و بخشش کردن
بعضی شهرها عروس کردن گویند.
مجّانی دادن، بذل و بخشش کردن
بعضی شهرها عروس کردن گویند.
هوار حسین کردن: سر و صدا راه انداختن
تو هاگیر واگیر ، می گه بیا طاق ابرومو بگیر ( ضرب المثل ) :
در واکنش به فرد بی ملاحظه ای گفته می شود که در موقعیت آشفته، خواهان انجام کاری بیهوده یا کم ارزش و غیر واجب است.
در واکنش به فرد بی ملاحظه ای گفته می شود که در موقعیت آشفته، خواهان انجام کاری بیهوده یا کم ارزش و غیر واجب است.
هوس هوس:
غیر حساب شده و اتّفاقی
استعمالش با فعل منفی است:
- دایی هوس هوس نمی ره جایی.
هوس هوس کاری را انجام ندادن: به ندرت انجام دادن
غیر حساب شده و اتّفاقی
استعمالش با فعل منفی است:
- دایی هوس هوس نمی ره جایی.
هوس هوس کاری را انجام ندادن: به ندرت انجام دادن
سر سیاه ، دندون سفید:
موجود خیالی برای ترساندن کودکان
یه سر و دو گوش
( هر دو خود انسان هستند! )
موجود خیالی برای ترساندن کودکان
یه سر و دو گوش
( هر دو خود انسان هستند! )
کوفه یکُم:
کن فیکون، مکان بسیار نامرتّب و به هم ریخته، نابود
کن فیکون، مکان بسیار نامرتّب و به هم ریخته، نابود
کوفه:
خرابه، خانه یا محلّ به هم ریخته
- خونه رو کرده بودن کوفه!
- بشین تو کوفه ی خودت! ( جمله اهریمنی )
خرابه، خانه یا محلّ به هم ریخته
- خونه رو کرده بودن کوفه!
- بشین تو کوفه ی خودت! ( جمله اهریمنی )
کوفه کردن ( ِ جایی ) :
خراب کردن و به هم ریختن بسیار
خراب کردن و به هم ریختن بسیار
هول هول: همان هول هولکی، شتاب زده، باعجله
دندیک: نوک
دندیک زدن:
نوک زدن ، ناخنک زدن
دندیک زدن:
نوک زدن ، ناخنک زدن
اَلَلگزی یعنی بی حساب و کتاب و سر خودی.
تار کردن:
تاراندن، رماندن، دور کردن
تاراندن، رماندن، دور کردن
کوفه بودن مخ :
مخش کوفه است :
کله اش خرابه
اعصابش داغونه
حالیش نیست و ملاحظه کسی رو نمی کنه
مخش کوفه است :
کله اش خرابه
اعصابش داغونه
حالیش نیست و ملاحظه کسی رو نمی کنه
بستن به چیزی:
رسیدگی حسابی با یک خوراکی یا نوشیدنی
- فعلاً که بستمش به آب میوه!
رسیدگی حسابی با یک خوراکی یا نوشیدنی
- فعلاً که بستمش به آب میوه!
بستن به فحش:
فحش به ناف بستن
به فحش کشیدن
فحش به ناف بستن
به فحش کشیدن
به بادِ ناسزا گرفتن
هتّاکی کردن و آبروی کسی را بردن
با ناسزاگویی آبرو برای کسی باقی نگذاشتن
هتّاکی کردن و آبروی کسی را بردن
با ناسزاگویی آبرو برای کسی باقی نگذاشتن
دیک دیک کردن یا جک جک کردن:
بحث کردن الکی، کش دادن بحث
بحث کردن الکی، کش دادن بحث
سو: نور، شعله
- دیگه چشام سو نداره.
- سوی چراغ رو کم کن.
- دیگه چشام سو نداره.
- سوی چراغ رو کم کن.
ضرب المثل سَر سَره، کلاه کلاه
موقعی به کار می رود که جایی خیلی شلوغ و کار برای انجام دادن، زیاد است و کسی حواسش به دیگری نیست.
موقعی به کار می رود که جایی خیلی شلوغ و کار برای انجام دادن، زیاد است و کسی حواسش به دیگری نیست.
هم کردن: بستن ( مخصوصاً در مورد چشم )
- چشاتو هم کن.
- چشاتو هم کن.
یک پی: یک ریز، یک بند، پشت سر هم
از کت و کول افتادن:
خسته شدن از کار سخت یا زیاد
خسته شدن از کار سخت یا زیاد
آلاغوره یعنی انگور نارس. مرحله بین غوره و انگور
از دست و پا افتادن: زمین گیر شدن، پیر و ناتوان شدن
- بنده خدا از دست و پا افتاده ؛ بچه هاش بهش می رسن.
- بنده خدا از دست و پا افتاده ؛ بچه هاش بهش می رسن.
اُخُل لولو . موجودی ترسناک که برای ترساندن بچه ها بیان میشد و در نقاط دیگر لولو خورخوره متداول هست.
غولک ( قولک ) در آوردن:
دبه درآوردن
از حرف خود برگشتن
از انجام قول و تعهّد خود سر باز زدن
دبه درآوردن
از حرف خود برگشتن
از انجام قول و تعهّد خود سر باز زدن
آستونک یعنی قصه
ریسمون باید از هَتَگ رد شه:
هر کاری قائده و قانون داره
هر کاری قائده و قانون داره
یک چنگه شدن:
لاغر و پیر و شکسته شدن
یک مشت استخوان شدن
لاغر و پیر و شکسته شدن
یک مشت استخوان شدن
سلام و عرض ادب خدمت سروران گرامی
در این قسمت با وارد کردن اصطلاحات گرمساری و توضیح آن ها، دانسته های خود را با هم به اشتراک می گذاریم.
در این قسمت با وارد کردن اصطلاحات گرمساری و توضیح آن ها، دانسته های خود را با هم به اشتراک می گذاریم.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٧)