اصطلاحات و ضرب المثل های گرمساری

پیشنهاد کاربران

زَنَندون: زن جماعت
از در، تو نمی آد:
سابقاً که چاقی ( خصوصاً برای خانم ها ) حُسن محسوب می شد به عنوان تعریف از این اصطلاح اغراق آمیز استفاده می کردند. یعنی طرف اینقدر هیکلش درشت است که نمی تواند از در عبور کند!
جِلِزقه: جلیقه
صلوات راهی کردن: صلوات فرستادن
یاقان: یقین، به یقین
زن بچّه دار نگیری به کار، می خوره ناهار، می کنه فرار!
معنی این ضرب المثل واضح است.
در کمک گرفتن، به امید زن بچّه دار نباش.
دختر داری، قلعه داری:
وقتی فرزند دختر داری، باید حسابی حواست به او باشد و از او محافظت و مراقبت کنی.
بَلکَن: بلکه
نومزِه یا نامزه: نامزد
قُشار: فشار
قشار دادن: فشار دادن، هول دادن
گشنگی نکشیدی عاشقی یادت بره، تنگت نگرفته هر دو تاش یادت بره!
موقعی به کار می رود که فرد هنوز با وضعیت های سخت تر از وضعیت فعلی مواجه نشده است.
وِرده وِرده: گوله گوله، غذایی خمیرمانند و نیمه جامد ( مثل فرنی ) که صاف و یکدست نشود.
گولّه ( گلوله ) : مچاله
شغال مرغای من نیست:
عددی نیست.
برای من تهدیدی به حساب نمی آید.
گیر گرفتن: گیر کردن
لورچ یا لورچ و پورچ: چروک
کَل پدر: ناپدری
کتک کتک کردن:
زدن حرف ها و انجام کارهایی که کتک خوردن در پی دارد.
- حواست باشه. داری کتک کتک می کنی ها؟!!
زیر شال کسی پُر بودن:
سیر بودن
اطمینان داشتن به رسیدن غذای بهتر یا حمایت از جای دیگر
- چرا غذاتو نمی خوری؟ نکنه زیر شالت پُره؟!
گران بازی:
گران فروشی
گرون باز: گرون فروش
قاپک:
قوزک پا و زانو
اصطلاح به خود افتادن
به خودش افتاده:
۱. هول شده و داره سرخود یه کارایی به نفع خودش می کنه.
۲. بدون توجّه به دیگران یا دور از چشم دیگران داره حسابی مطابق میل خودش عمل می کنه.
سنگ افتادن در کتری یا ظرف غذا: دیرجوش بودن،
وقتی می گوییم که غذای مایع یا آب به جوش نمی آید.
- اینم که جوش نمی آد، انگار سنگ افتاده توش!
بنه ‎کوه
منطقه نمونه گردشگری بنه کوه در شمال شهر گرمسار واقع شده است. این منطقه به دلیل قرار داشتن بر سر راه باستانی گرمسار ( خوار ) به مازندران، ازنظر تاریخی و نظامی دارای اهمیت ویژه ای بوده است. وجود قلعه باستانی استوناوند، ریگ تپه و قلعه گبری از جاذبه های این منطقه است. به دلیل قرار داشتن بنه کوه در بخش انتهایی رودخانه حبله رود، در این منطقه انواع پرندگان و ماهی ها زیست می کنند و آن را به منطقه ای برای جذب گردشگران تبدیل کرده است.
...
[مشاهده متن کامل]

اصطلاحات و ضرب المثل های گرمساری
معادن نمک گرمسار
در منطقه سر دره گرمسار تعدادی راه فرعی در دو طرف جاده وجود دارد که به معادن نمک ختم می شود. در این منطقه ۲۷ معدن نمک وجود دارد که درجه خلوص نمک بسیاری از این معادن بالای ۹۸ درصد است. این معادن به صورت تونل پیچ درپیچ ۵/۱ کیلومتری در دل زمین امتداد دارد و دارای قندیل های زیبای نمکی است.
...
[مشاهده متن کامل]

اصطلاحات و ضرب المثل های گرمساری
خانه تاریخی باقری ها ( موزه اقوام )
ساختمان تاریخی باقری یکی از خانه باغ های قدیمی و به جای مانده از اواخر دوره قاجار است که در دوطبقه ساخته شده است. سقف این بنای با ارزش با تیرهای چوبی پوشیده شده و شالوده بنا را خشت خام تشکیل داده است. استفاده از آجرهای خطایی با بندکشی گچ وخاک جلوه خاصی به بنا بخشیده و زیبایی ساختمان را دوچندان کرده است.
...
[مشاهده متن کامل]

طبقه اول پس از ورود به سالن اصلی متشکل از دو اتاق در طرفین سالن است و بعد از گذر از سالن اول برای دسترسی به طبقه دوم بایستی از دو راهرو منتهی به پله عبور کرد که در هر راهرو یک اتاق با تزئینات زیبا به چشم می خورد. در حیاط ساختمان مجموعه حمام، خزینه و آب انبار زیبایی وجود دارد.
به دلیل وجود پنج قوم مختلف اعم از ترک ها، لرها، کردها، عرب ها، گیلک ها در گرمسار، این شهرستان را جزیره اقوام نام گذاری کرده اند و به همین دلیل، این ساختمان زیبا در ۲۱ بهمن ۱۳۸۹ تبدیل به موزه و با عنوان موزه اقوام بازگشایی شد.
موزه در دو طبقه دارای هشت تالار نمایش است که در دو اتاق و سالن ورودی طبقه اول ابزار و اشیا روزمره زندگی این اقوام قرارگرفته است و در چهار اتاق و سرسرای زیبا طبقه دوم نحوه پوشش و مشاغل اقوام ساکن در شهرستان نشان داده شده است.

اصطلاحات و ضرب المثل های گرمساری
شهر گرمسار در منطقه ای واقع شده که در طول تاریخ سرزمین ایران شاهد فراز و نشیب های بسیاری بوده است، در دوران باستان و در کتیبه های آشوری از این محل به نام خوارا یاد شده و در اوستا به نام خوار خوانده شده است و مناطق کلی اطراف آن را ورن نامیده اند که به معنای خورشید و ماه است.
...
[مشاهده متن کامل]

میراث آریا: شهرستان گرمسار غربی ترین شهرستان استان سمنان است. رودخانه حبله رود که از رشته کوه های البرز مرکزی سرچشمه می گیرد مناطق اطراف گرمسار را سیراب می کند. به دلیل وجود پنج قوم مختلف اعم از ترک ها، لرها، کردها، عرب ها، گیلک ها در گرمسار، این شهرستان را جزیره اقوام نام گذاری کرده اند.
اماکن تاریخی و جاذبه های دیدنی گرمسار
از جاذبه های گرمسار می توان به مجموعه تاریخی سیاه کوه واقع در پارک ملی کویر، جاده سنگ فرش، دژ تاریخی استوناوند، موزه اقوام، مجموعه کارخانه و انبار پنبه، کاروانسرای شاه عباسی ایوانکی، منطقه نمونه گردشگری بنکوه و غارهای نمکی اشاره کرد.
امامزاده شمس الدین و اسماعیل ( ع )
این امامزاده در شهرستان گرمسار و حومه شهر به فاصله حدود سه کیلومتری شمال غربی گرمسار واقع شده است. بنا منسوب به دوره قاجار و متعلق به دو نفر از فرزندان امام موسی کاظم ( ع ) به نام های شمس الدین و اسماعیل ( ع ) است
تصویری که مشاهده میکنید کاروانسرای قصر بهرام از مهم ترین بناهای سیاه کوه است.

اصطلاحات و ضرب المثل های گرمساری
منابع• https://alihazrat.blogfa.com
اَرونه که به معنی شتر ماده هستش.
آرخُلُق نام نوعی قبا که قدیم می پوشیدند
کوت کردن، کود کردن: روی هم انبار کردن، تلنبار کردن
گُر گُر، گُرّ و گُر:
رفت و آمد پشت سر هم و زیاد
زیاد و فراوان
- وایسا، نیا! داره گر گر ماشین رد می شه.
( کاری را ) از خود دیدن:
اطمینان به توانایی خود در انجام کاری
- از خودش می بینه که پیش قدم شده.
از خود ندیدن:
در خود سراغ نداشتن، حال و حوصله و توان کاری را نداشتن، توانایی انجام کاری را در خود ندیدن
- می خواستم امروز خونه رو مرتّب کنم، از خودم ندیدم.
دم و دستگاه دیدن: دم و دستگاه چیدن، تدارک عالی برای مهمانی
تُکُم، تَکُم: تکان
گَل: گلو، گردن
چَپی: چفیه، چپیه
لا زدن: تا زدن، تا کردن لباس و پارچه
بادی که صبح دم خروس رو تکون بده تا شب دم خر رو می کنه
( ضرب المثل ) :
باد صبح زود، تا شب طوفان می شه.
از اوّلش که این طور قوی و شدیده، آخرش چی می شه!
بکُش کاری را انجام دادن: کاری را خیلی سریع و بدون اتلاف وقت انجام دادن
سِبِر: دارای پشتکار فراوان، مُصِر
آب دون سوا: آب و دانه سوا
خورش و غذای آبکی که جا نیفتاده باشد و بسیار آبکی و کم مایه باشد.
اِبو: اِوا، وا!
حرف تعجّب در گویش قدیم گرمساری ها
حیوونکی یا حیوونی: طفلکی، طفلی، بیچاره
در مقام تأسّف و ترحّم به شخصی گفته می شود.
بَسته: بسه، کافیه
چسبیدن: ( به جز معنی خودش ) گرفتن و نگه داشتن ( موقّتی )
- اینو بچسب تا من بیام.
گیر دادن و پافشاری کردن
- بچٌه چسبید گفت الّا و بلّا من اینو می خوام که می خوام.
اُغُنی اصطلاحی که بیشتر در گرمسار استفاده میشه به معنی حالت کباب نیم پز که هنوز آبش جمع نشده
دَسمَره: وردست، شاگرد، پادو
دَم کردن برای کسی: اهمّیت دادن به کسی، تدارک خاص برای کسی دیدن
- فکر کردی برات دم کردن؟ ( فکر کردی خبریه؟! فکر کردی منتظرتن؟ )
ریخته بودن در جایی: فراوان بودن، پُر بودن
- از اینا تو شهر ما ریخته!
کَردو: باغچه
کولو: مرغدانی
خواب ( به جز معنی خودش ) : خُب
وَره وَره: به تدریج ، کم کم
خل گیری: خل بازی
کلّاً کلمه با ( ( گیری ) ) زیاد هست. گاه به جای. . . گری و . . . بازی، گیری گویند.
دیوونه گیری
مادرشوهر گیری
سِسکه: چکّه، ذرّه، ترشّح
قایِم: ( صدای ) محکم، بلند و رسا
- قایم تر بگو بشنوم.
کسر اومدن:
کسر شأن دانستن
- کسرش می آد از کسی بپرسه.
پوزش بانو سادات خاتمی از دست کسی دلخور نشید
من اشتباهن دستم خورد روی دیس لایک
وجدان درد گرفتم چرا اینجوری شد
پوزش🙏
بجاش شما دوتا دیس لایک بزن برام🙏
اِشلان نوعی مواد شوینده که از گیاهان شور کویری به دست می آید که بیشتر مردم گرمسار این لغت رو بکار میبرند.
رشقند یا رشخند ( احتمالاً ریشقند ) کردن کسی:
با زبان چرب و هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن او را به کاری ترغیب کردن
با رفتار ملایم و به به و چه چه گفتن، کسی را به راه آوردن
- یه کم رشقندش کن بره درسش رو بخونه.
( گولو گولو هم شنیده شده. )
شوهر دادن ( ِ یک وسیله ) :
مجّانی دادن، بذل و بخشش کردن
بعضی شهرها عروس کردن گویند.
هوار حسین کردن: سر و صدا راه انداختن
تو هاگیر واگیر ، می گه بیا طاق ابرومو بگیر ( ضرب المثل ) :
در واکنش به فرد بی ملاحظه ای گفته می شود که در موقعیت آشفته، خواهان انجام کاری بیهوده یا کم ارزش و غیر واجب است.
هوس هوس:
غیر حساب شده و اتّفاقی
استعمالش با فعل منفی است:
- دایی هوس هوس نمی ره جایی.
هوس هوس کاری را انجام ندادن: به ندرت انجام دادن
سر سیاه ، دندون سفید:
موجود خیالی برای ترساندن کودکان
یه سر و دو گوش
( هر دو خود انسان هستند! )
کوفه یکُم:
کن فیکون، مکان بسیار نامرتّب و به هم ریخته، نابود
کوفه:
خرابه، خانه یا محلّ به هم ریخته
- خونه رو کرده بودن کوفه!
- بشین تو کوفه ی خودت! ( جمله اهریمنی )
کوفه کردن ( ِ جایی ) :
خراب کردن و به هم ریختن بسیار
هول هول: همان هول هولکی، شتاب زده، باعجله
دندیک: نوک
دندیک زدن:
نوک زدن ، ناخنک زدن
اَلَلگزی یعنی بی حساب و کتاب و سر خودی.
تار کردن:
تاراندن، رماندن، دور کردن
کوفه بودن مخ :
مخش کوفه است :
کله اش خرابه
اعصابش داغونه
حالیش نیست و ملاحظه کسی رو نمی کنه
بستن به چیزی:
رسیدگی حسابی با یک خوراکی یا نوشیدنی
- فعلاً که بستمش به آب میوه!
بستن به فحش:
فحش به ناف بستن
به فحش کشیدن
به بادِ ناسزا گرفتن
هتّاکی کردن و آبروی کسی را بردن
با ناسزاگویی آبرو برای کسی باقی نگذاشتن
دیک دیک کردن یا جک جک کردن:
بحث کردن الکی، کش دادن بحث
سو: نور، شعله
- دیگه چشام سو نداره.
- سوی چراغ رو کم کن.
ضرب المثل سَر سَره، کلاه کلاه
موقعی به کار می رود که جایی خیلی شلوغ و کار برای انجام دادن، زیاد است و کسی حواسش به دیگری نیست.
هم کردن: بستن ( مخصوصاً در مورد چشم )
- چشاتو هم کن.
یک پی: یک ریز، یک بند، پشت سر هم
از کت و کول افتادن:
خسته شدن از کار سخت یا زیاد
آلاغوره یعنی انگور نارس. مرحله بین غوره و انگور
از دست و پا افتادن: زمین گیر شدن، پیر و ناتوان شدن
- بنده خدا از دست و پا افتاده ؛ بچه هاش بهش می رسن.
اُخُل لولو . موجودی ترسناک که برای ترساندن بچه ها بیان میشد و در نقاط دیگر لولو خورخوره متداول هست.
غولک ( قولک ) در آوردن:
دبه درآوردن
از حرف خود برگشتن
از انجام قول و تعهّد خود سر باز زدن
آستونک یعنی قصه
ریسمون باید از هَتَگ رد شه:
هر کاری قائده و قانون داره
یک چنگه شدن:
لاغر و پیر و شکسته شدن
یک مشت استخوان شدن
سلام و عرض ادب خدمت سروران گرامی
در این قسمت با وارد کردن اصطلاحات گرمساری و توضیح آن ها، دانسته های خود را با هم به اشتراک می گذاریم.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٩٠)