اصطقار. [ اِ طِ ] ( ع مص ) برافروخته شدن آتش. ( از منتهی الارب ). افروخته شدن آتش. ( ناظم الاطباء ). به ابدال و عدم آن یعنی اصطقار و اصتقار؛ اتّقاد.( از اقرب الموارد ). اتقاد. اصتقار. ( قطر المحیط ).