اصطفن

لغت نامه دهخدا

اصطفن. [ اِ طَ ف َ ] ( اِخ ) در صنعت کیمیا بحث کرده و گویند به عمل اکسیر تام دست یافته است. ( از فهرست ابن الندیم ).

اصطفن. [ اِ طَ ف َ ]( اِخ ) ابن باسیل یا بسیل. نام یکی از ناقلان و مترجمان از زبانهای دیگر به زبان عرب. ( فهرست ابن الندیم ).ابن البیطار در مفردات از وی روایت دارد، ازجمله در کلمه ججیدیون. وی کتاب الادویة المستعملة تألیف اوریباسیوس را نقل کرده است و از کتب جالینوس کتاب حرکات الصدر و الرئة و نیز کتاب علل النفس و کتاب حرکةالعضل و کتاب الحاجة الی النفس ( نصف آن را ) و کتاب الامتلاء و کتاب المرة السوداء و کتاب الفصد و کتاب عددالمقاییس را بعربی نقل و ترجمه کرده است. و رجوع به ص 171 همان کتاب و عیون الانباء ابن ابی اصیبعه صص 189 - 204 پ 46 - 47، و اصطفان ، و سبک شناسی ج 1 ص 135 شود.

اصطفن. [ اِطَ ف َ ] ( اِخ ) اسکندرانی. از اطبایی بود که آنان رااسکندرانیان میخواندند و ایشان کتب شانزده گانه جالینوس را گرد آوردند و تفسیر کردند. عده آنان هفت تن بدینسان بود: اصطفن. جاسیوس. ثاودوسیوس. کیلاوس. انقلاوس. فلاذیوس و یحیی نحوی. و آنان مسیحی بودند. ( از عیون الانباء ج 1 ص 103 ). و رجوع به همان صفحه و صفحات بعد شود. و قفطی ذیل «سخن درباره قاطیغوریاس و کسانی که آنرا نقل و شرح کرده اند» آرد: حنین بن اسحاق آنرا از رومی بعربی نقل کرد و گروهی از مردم یونان و عرب آنرا شرح و تفسیر کردند، از آنجمله اند فرفوریوس یونانی و اصطفن اسکندرانی. ( تاریخ الحکما ص 35 ). و ابن الندیم تفسیر مزبور و تفسیر باری ارمینیاس ارسطو را به وی نسبت داده است. و رجوع به همان صفحه س 19 و ص 71 و 356 همان کتاب و فهرست ابن الندیم شود. فلوگل نام وی را اصطفانوس آورده است.

اصطفن. [ اِ طَ ف َ ] ( اِخ ) حرانی. طبیبی در فن خود نام آور بود. ابن بختیشوع نام وی را در تاریخ خود آورده و تنها بهمین قناعت کرده که گفته است وی پزشکی بود. ( از تاریخ الحکماء قفطی ص 56 ). و رجوع به عیون الانباء ص 103 شود.

فرهنگ فارسی

ابن بسیل از مترجمان عهد مامون و از شاگردان حنین بن اسحاق بود و بسیاری از کتب طب یونانی را به عربی نقل کرد . از جمله ترجمه های او کتاب الحشائش تالیف دیسقوریدس العین زربی در دست است .
حرانی طبیبی در فن خود نام آور بود ابن بختیشوع نام ویرا در تاریخ خود آورده و تنها بهمین قناعت کرده که گفته است وی پزشکی بود .

پیشنهاد کاربران

بپرس