اصطفاف

لغت نامه دهخدا

اصطفاف. [ اِ طِ ] ( ع مص ) بصف ایستادن. ( از اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). صف بسته ایستادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). رسته شدن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). بصف و رجه ایستادن. صف بستن. به رژه ایستادن.

پیشنهاد کاربران