اصراف

/~esrAf/

لغت نامه دهخدا

اصراف. [ اِ ] ( ع مص ) بگردانیدن. ( از منتهی الارب ). اصراف از چیزی ؛ رد کردن از آن و راندن آن.( از المنجد ). بازگرداندن چیزی. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به صَرْف شود. || اصراف شراب ؛ ممزوج نکردن آن. ( از المنجد ). || اصراف شاعر در شعر خویش ؛ آوردن اصراف و آن نزدیک کردن فتحه حرف رَوی از قصیده به ضمه یا کسره است. ( از اقرب الموارد ). حرکت رَوی را مختلف آوردن یعنی یک قافیه به رفعو دیگری به جر یا یکی به رفع و دیگری به نصب. و خلیل این را جایز ندارد، و قد جاء فی شعرالعرب و منه :
اطعمت جابان حتی اشتدّ معرضه
وکاد ینقد لولا انه طافا
فقل لجابان نترکنا لطیبة
نوم الضحی بعد نوم اللیل اصراف ُ.
؟ ( از منتهی الارب ).
حرکات رَوی را مختلف آوردن یعنی یک قافیه برفع و دیگری بجر یا یکی برفع و دیگری بنصب ، و خلیل این را جایز ندارد. ( آنندراج ). یقال : اصرف شعره. ( از ناظم الاطباء ).

اصراف. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ صَرف. ( آنندراج ). رجوع به صرف شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - بگردانیدن باز گردانیدن ۲ - نزدیک کردن فتح. حرف روی بضمه یا کسره مختلف آوردن حرکت روی .
جمع صرف

پیشنهاد کاربران

اسراف یعنی هدر دادن و حیف میل کردن
اصراف یعنی منصرف کردن و بازگرداندن شخص از ماری
بیش گساری
من فقط معنی کلمه اصراف در علوم غریبه رو خواستم، هرچی بخوای اینجا بی معنی و بی مفهوم است جز اون چیزی که خواستم. البته خودم میدونم معنی اسراف یا اصراف میشه بیش از نیاز استفاده کردن و هرچیزیی دیگه هم میتونه
...
[مشاهده متن کامل]
باشه ولی من کنجکاو بودم معنی اینکه در علوم غریبه میگن اصراف: ۷مرتبه سوره . . . چیه؟ ولی متاسفانه بقول گفتنی حرفو پیچوندن. اگر نمی تونید کمکی بکنید خواهشن تو گوگل چیزیی بی معنی و بی استفاده نذارید. آخرشم نفهمیدم معنیش چیه. ایکاش بجای استفاده از گوگل فارسی تو یوتیوب از همون کسیکه مالک کانال هستن می پرسیدم و بیخودی اینهمه حرص نمی خورم. تشکر نمیکنم و ممنونم نیستم خیلی افتضاح هستید خدایی

برابر مازندرانی ( زبان پهلوی به یادگار مانده ) واژه اصراف= هرشت است که به چم حیف و میل است
هرشت = ه رشت = ه ( واژ دستوری ساز ) رشت ( رشد فارسی ) => هرشت = بسیار رشد کرده = کنایه از اصراف ( به این چم که در هر کاری زیاده روی و رشد بیش از مرز داشتن ) = اصراف
جوابش کو اصلا جوابی نیست

بپرس