- امثال :
از ما اصرار از او انکار.
به اصرار آدمی را به هر کار توان واداشت .
|| بر گناه بایستادن. ( ترجمان علامه جرجانی ص 13 ). پافشاری و دوام وثبات بر کاری و درین معنی اکثر در شر و گناهان بکاررود. یقال : اصرّ علی الذنب ؛ اذا لم یُقلع عنه. ( از اقرب الموارد ). همیشه بر گناه بودن. پیوسته در معصیت بودن. پیوسته بر گناه بودن. ( مؤید الفضلاء ). بر گناه بایستادن. بر معصیت ایستادن. بر معصیت بیستادن. ( زوزنی ). ادامه بر گناه و عزم بر ارتکاب گناههایی که در سابق از بنده سر زده است ، کذا فی الجرجانی. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). و در حدیث آمده است : آنگاه که اصرار بر گناهی صغیره باشد آنگاه در حکم کبیره و قادح عدالت است :
شتاب راچو کند پیر در ورع رغبت
درنگ را چو کند بر گنه جوان اصرار.
ابوحنیفه اسکافی ( از تاریخ بیهقی ص 277 ).
و بدین مقامات و مقدمات هرگاه که حوادث بر عاقل محیط شود باید که در پناه صواب رود و بر خطا اصرار ننماید. ( کلیله و دمنه ). چون مدتی بر این برآمد و ایشان الا اصرار نیفزودند [اصحاب سبت ]، خدای تعالی ایشان را عذاب فرستاد. ( تفسیر ابوالفتوح چ قمشه ای ج 4 ص 516 ). || شوخ چشمی. || تنها بر کردن کاری مستعد شدن. ( غیاث ) ( آنندراج ). مستعد به کاری شدن. ( فرهنگ نظام ). || منع کردن کسی قبول نساختن. ( غیاث ) ( آنندراج ). منع کسی را قبول نکردن. ( فرهنگ نظام ). و رجوع به ارمغان آصفی ص 133 شود.بیشتر بخوانید ...