اصدف. [ اَ دَ ] ( ع ص ) اسب دارای صَدَف. ( از اقرب الموارد ). رجوع به صدف شود. اسب که رانها نزدیک و سمها دوردور نهد و در هر دو بند دست وی اندک پیچیدگی بود و جانب راست سم آن به بیرون رویه مایل باشد. و اگر جانب چپ باشد آنرا اقفد نامند. ( از منتهی الارب ). اسبی که رانها را نزدیک و سمها را دوردور نهد و در هر دو دست وی اندک پیچیدگی بود و سم آن بجانب راست میل کند. ( ناظم الاطباء ). آنکه خرده پایش بسوی وحشی کژ بود.( از مهذب الاسماء ). اسب که در پیچیدگی میان دو زانو رانهای آن نزدیکی و سمهای آن دوری داشته باشد. و بقولی کژیی است در سم اسب یا شتر به شق وحشی و اگر کژی به انسی باشد آنرا اقفد خوانند. ( از اقرب الموارد ). || اشتری که سول وی از دست یا از پای بر سوی وحشی چسبیده باشد. ( تاج المصادر بیهقی ). || ( اِخ ) نام شاعری از قبیله طی. ( منتهی الارب ).