اصداف
لغت نامه دهخدا
اصداف. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ صَدَف ، غلاف مروارید. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). ج ِ صدف ، بمعنی غشاء دُر. ( از اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). صدفها.
- اصداف درر ؛ کنایه از ضمیر ارباب جود. ( انجمن آرای ناصری ).
- اصداف کحلی ؛ کنایه از نه سپهر است. ( انجمن آرای ناصری ).
فرهنگ فارسی
جمع صدف صدفها .
باز گردانیدن کسی را . اصداف کسی از چیزی منصرف کردن و بر گرداندن وی از آن . یا میل دادن چیزیرا . بچسبانیدن .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید