اصخیتات. [ اِ ] ( ع مص ) فرونشستن آماس جراحت. ( منتهی الارب ). اصخیتات جراحت ؛ آرام شدن ورم آن. ( از اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || به شدن بیمار. ( منتهی الارب ). اصخیتات بیمار؛بهبود یافتن وی. ( از اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ).