اصحر. [ اَ ح َ ] ( ع ص ) سرخ سپیدآمیخته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نزدیک به اصهب. ( قطر المحیط )( از اقرب الموارد ). و گویند: حمار اصحر و اتان صحراء. ( از اقرب الموارد ). || خاکی مایل به سرخی. ( از اقرب الموارد ). خاکی مایل به سرخی که در خفااندکی به سفیدی زند. ( از قطر المحیط ). || ( اِ ) شیر بیشه. ( منتهی الارب ). اسد. ( قطر المحیط ).