اصحاب رس

لغت نامه دهخدا

اصحاب رس. [ اَ ب ِ رَس س ] ( اِخ ) ابوالفتوح آرد: رَس در لغت هر چیزی باشد کنده چون چاه و گور و معدن و جمع او رساس بود. قال سبقت الی فرط باهل سایله یحفرن الرساسا. ابوعبیدة گفت : رس هر آن چاهی باشد که بسنگ برآورده باشند. ( تفسیر ابوالفتوح چ قمشه ای ج 7 ص 304 ). نام اصحاب رس در دو جای قرآن کریم آمده است ، نخست در سوره فرقان ( 25 ) آیه 38 و دوم در سوره قاف ( 50 ) آیه ٔ12. آیه نخست چنین است : و اصحاب الرس و قرونا. و آیه دوم : و اصحاب الرس و ثمود. مفسران درباره اصحاب رس اختلاف نظر دارند، بقولی جماعتی بودند خداوندان چاهها در بیابانها. و بگفته دیگر رس نام چاهیست معروف ،گروهی بت پرست آنجا فرودآمدند خدای تعالی شعیب را به ایشان فرستاد، ولی آن قوم دعوت او را اجابت نکردند وسرانجام خداوند چندانکه پیرامون آن چاه بود بزمین فروبرد. و برخی گفته اند رس نام دهیست به فلج الیمامة، خدای پیغمبری به اهل آن دیه فرستاد، او را بکشتند و خدای تعالی ایشان را هلاک کرد. برخی گفتند اصحاب رس بقیه قوم صالح بودند و رس آن چاه بود که آنجا فرودآمده بودند و آن چاهیست که خدای تعالی گفت : و بئر معطلة و قصر مَشید . و بقول برخی از مفسران پیغامبر آنان حنظلةبن صفوان بود و داستانی درباره آنان آورده اند. و گروهی اصحاب رس را اصحاب یاسین میدانند و رس نام چاهی است به انطاکیه که ایشان حبیب نجار را که مؤمن آل یاسین بود بکشتند و در آن چاه افکندند. و مفسران دیگری اصحاب رس را اصحاب اخدود خواندند و بنظر آنان رس اخدود ایشان بود و در این باره اخباری روایت کرده اند. و بروایتی اصحاب رس گروهی بودند که درخت صنوبر می پرستیدند و آن درخت را شاه درخت میخواندند و در این باره حکایت مفصلی آورده اند. رجوع به تفسیر ابوالفتوح چ قمشه ای ج 7 ص 300 شود. و صاحب حبیب السیر آرد: صاحب صحاح گوید که رس نام جائیست که بقیه قوم ثمود را بود و در متون الاخبار مسطور است که بقول بعضی از اهل تفسیر رس قومی بودند از یمامه که خدایتعالی پیغمبری را که نامش حنظله بود و بروایتی یس نام داشت بهدایت ایشان مبعوث گردانید و آن گروه بیعاقبت تکذیب پیغمبر خود کرده او را در چاهی حبس فرمودند و بسنگی عظیم که جمعی از برداشتن آن عاجز بوده سر آن چاه را استوار ساختند و غلامی سیاه فام که به آن پیغمبر عالیمقام ایمان آورده بود به پشت خود هیزم کشیده و فروخته از بهای آن طعام میخرید و از شکاف آن حجر در چاه می انداخت تا موجب سد رمق حنظله میشد،و چون مدت دو سال بر این منوال بگذشت منتقم جبار آن کفار را هلاک گردانید و فرشته ای ارسال داشت تا سنگ را از سر چاه برگرفته حنظله را بیرون آورد و به او وحی فرستاد که آن غلام سیاه رفیق تو در بهشت خواهد بود و به روایتی آنکه حق سبحانه و تعالی بسبب حسن نیت و صفای طویت آن غلام را آن مقدار قوت کرامت کرد که سنگ را از سر چاه برداشته و ریسمانی فروگذاشت و حنظله رابالا کشید. اما در تاریخ گزیده حکایت اصحاب رس و حنظله بدین طریق مسطور است که در زمین مغرب از قوم ثمودپادشاهی بود موسوم به رس و این ملک در اوایل حال به پرستش معبود حقیقی قیام مینمود و چون زمان سلطنتش امتداد نمود عجب و غرور به خود راه داده دعوی الوهیت کرد و مردان آن قوم لواطه کردندی و با چهارپایان جمعآمدندی و زنان آلتی از پوست دوخته استعمال نمودندی ،اکنون آن نوع نسوان را رس خوانند، و گاهی بی از آن آلت خود را بر هم مالیدندی و حالا مثل آن عورات را سعتری گویند و چون جرایم و آثام اهل کفر و ظلام از حد اعتدال تجاوز کرد کریم متعال حنظلةبن صفوان را که از نسل فهربن قحطان بود بدعوت ایشان مبعوث گردانید و حنظله مدتی بهدایت ارباب غوایت پرداخته فایده ای بر آن مترتب نشد، لاجرم هلاکت آن قوم را از حضرت احدیت مسألت نمود و تیر دعای او به هدف اجابت رسیده باری تعالی آب باران را از ایشان بازگرفت و رس و اتباع او از قحط و تنگی غله بتنگ آمده و این معنی را از حنظله دانسته او را تیرباران کردند اما بحسب تقدیر تیر بازگشته بر مقتل تیرانداز می آمد و اکثر لشکرش کشته شد و رس به قلعه رفت و قابض ارواح متعاقب بدانجا شتافته او یک سال امان طلبید تا ایمان آورد، ملک الموت به اذن الهی رس را ایمن گردانیده او در آن اوقات به تشیید بروج مشیده از آهن و روی و ارزیز قیام نمود لیکن بر طبق آیه کریمه «اینما تکونوا یدرککم الموت ولو کنتم فی بروج مشیدة» نتیجه ای برآن ترتیب نیافت و بعد از انقضای مدت مذکور آن بیعاقبت بجانب جهنم شتافت ، واﷲ اعلم بالصواب. ( تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 1 ). و رجوع به تاریخ گزیده صص 29 - 30 و سفرنامه ناصرخسرو ص 120 و نزهةالقلوب مقاله 3 ص 264 و تفسیر ابوالفتوح چ قمشه ای ج 7 صص 299 - 305 شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اصحاب رَسّ به گفتة قرآن کریم ،قومی بودند کافر که در شمار اقوام عذاب شده پیشین به سبب تکذیب و کشتن پیامبرشان.
رَسّ در لغت به معنای کندن چاه و قبر ، مدفون کردن مرده یا غیر آن، چاه کهنه، چاه سنگ چین شده، معدن
و نیز استوار ساختن ،نشانه و اندک اثر بر جای مانده هر چیز آمده است.بعضی هم معتقدند که رَسّ در اصل به معنای اثر مختصر است، به هر حال نامیدن این قوم به این نام بدان علت است که اثر بسیار کمی از آنها بجا مانده یا به جهت آن است که آنها چاههای آب فراوان داشتند و یا بدان خاطر است که آنها بوسیله فروکشیدن چاههایشان هلاک و نابود شدند.

اَصحاب رَسّ در قرآن
در قرآن در دو مورد سخن از اصحاب الرسّ به میان آمده، نخست در آیه ۱۲ سوره ق، که از تکذیب آنها از پیامبرشان، سخن گفته شده، دوم در آیه ۳۸ فرقان، که بیانگر هلاکت و عذاب شدید اصحاب رسّ در ردیف قوم عاد و قوم ثمود است، که همانند آنها بر اثر عذاب الهی ریشه کن و نابود شدند.

هویت قوم رَسّ
اینکه این قوم چه کسانی بودند،نظری در این باره میان مفسران از شهرت بیشتری برخوردار است، اینست که اصحاب رس در سرزمین یمامه می زیستند،و پیامبری داشتند به نام حَنظله. آنان وی را تکذیب کردند و در چاهش افکندند.
حتی نوشته اند که آن چاه را پر از نیزه کرده بودند و دهانه چاه را بعد از افکندن این پیامبر خدا، بستند تا آن که او شهید شد.

← روایتی از معصوم
...

[ویکی شیعه] اَصحاب رَسّ، قومی که پیامبر خود را در چاه انداختند. اصحاب رس گروهی معرفی شده اند که از پرستش خدا سر باز زدند و و زنانشان به مساحقه می پرداختند. خدا پیامبری برای هدایت آنان فرستاد؛ او را در چاه انداختند و به همین دلیل خدا آنان را عذاب کرد. درباره زمان و مکان زندگی این گروه، و همچنین نام پیامبر آنها، اختلاف وجود دارد.
قرآن از اصحاب رس، در کنار اقوامی چون عاد، ثمود و قوم نوح نام برده است: کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّ سِّ وَثَمُودُ بنابر آیات قرآن، اصحاب رس از پرستش خدا سرباز زده و به عذاب او گرفتار شدند. برخی کتاب های تفسیری داستان اصحاب رس را با آیه ۴۵ سوره حج و بئر معطله(چاه های متروکه) مرتبط دانسته اند.
رس واژه ای سامی است و در زبان های آرامی و عبری به معنای شکافتن و شکستن به کار می رفته و در زبان عربی نیز به معنای شکافتن، حفر کردن و چاه به کار رفته است. گفته شده منظور از آن در اصطلاح قرآنی چاه است و اصحاب رس قومی بودند که پیامبر خود را در چاه انداختند.

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است
مردمانی در شمار اقوام عذاب شده پیشین به سبب تکذیب و کشتن پیامبرشان.
رسّ در لغت به معنای کندن چاه و قبر، مدفون کردن مرده یا غیر آن، چاه کهنه، چاه سنگ چین شده، معدن و نیز استوار ساختن، نشانه و اندک اثر بر جای مانده هر چیز آمده است.
قرآن دوبار در آیات 38 سوره فرقان/25 و 12 سوره ق/50 از اصحاب رسّ تنها به عنوان قومی که در پی تکذیب پیامبر خویش با عذاب الهی نابود شدند، یاد کرده است؛ اما هیچ گزارشی درباره هویت، آیین، پیامبر، مکان و زمان زندگی و چگونگی نابودی آنان و نیز شرح کارهایی که زمینه عذابشان شد، ارائه نکرده است.
در سوره فرقان ضمن گزارش برخی از درخواست های نامعقول از سوی تکذیب کنندگان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله(سوره فرقان/25، 32) و در مقام تهدید آنان از اصحاب رسّ در شمار اقوامی چون قوم نوح، قوم عاد، قوم ثمود و ... یاد شده که همگی به سبب تکذیب پیامبر خویش با عذاب الهی نابود شدند: «وَقَوْمَ نُوحٍ لَّمَّا کَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْنَاهُمْ... × وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَیْنَ ذَلِکَ کَثِیرًا».(سوره فرقان/25، 37 ـ 38)
در سوره ق نیز در پی گزارش تکذیب پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و وعده رستاخیز از سوی کافران (ق/50، 2 ـ 3)، اصحاب رسّ با همین وصف یاد شده اند: «کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ × وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ وَإِخْوَانُ لُوطٍ × وَأَصْحَابُ الْأَیْکَةِ وَقَوْمُ تُبَّعٍ کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ».(سوره ق/50، 12 ـ 14)
برخی صاحب نظران با استناد به ترتیب ذکر اصحاب رس در آیه 38 سوره فرقان/ 25 و توجیه ترتیب آن در آیه 12 سوره ق/50، بر این باورند که اصحاب رس در دوره تاریخی نزدیک به زمان قوم عاد و قوم ثمود می زیسته اند. پاره ای گزارش های تاریخی نیز که هر سه قوم را جزو طبقه اعراب «بائده» (منقرض شده) نشان می دهد، مؤیّد آن است.
مفسران به سبب نبود گزارش تفصیلی قرآن و بر اساس برخی معانیِ لغویِ «رسّ»، پاره ای احادیث و روایت های تاریخی دیدگاه های متفاوتی را درباره هویت، آیین، پیامبر، محل و زمان زندگی، زمینه ها و چگونگی هلاکت اصحاب رسّ ارائه کرده اند که گاهی آمیخته به افسانه و داستان پردازی است. بیشتر گزارش ها هر چند با جزئیاتی متفاوت و غالباً متداخل، بر اساس معنای چاه برای رس و محوریت آن استوار است با این تفاوت که شمار چشم گیری از آنان، اصحاب رس را قومی یاد کرده اند که به سبب افکندن پیامبر خویش در چاه به این نام موسوم شده اند. اغلب، نام آن پیامبر را «حنظلة بن صفوان» گفته اند.

[ویکی فقه] اصحاب رَس. اصحاب رَسّ به گفتة قرآن کریم ،قومی بودند کافر که در شمار اقوام عذاب شده پیشین به سبب تکذیب و کشتن پیامبرشان.
رَسّ در لغت به معنای کندن چاه و قبر ، مدفون کردن مرده یا غیر آن، چاه کهنه، چاه سنگ چین شده، معدن و نیز استوار ساختن ،نشانه و اندک اثر بر جای مانده هر چیز آمده است.بعضی هم معتقدند که رَسّ در اصل به معنای اثر مختصر است، به هر حال نامیدن این قوم به این نام بدان علت است که اثر بسیار کمی از آنها بجا مانده یا به جهت آن است که آنها چاههای آب فراوان داشتند و یا بدان خاطر است که آنها بوسیله فروکشیدن چاههایشان هلاک و نابود شدند. اَصحاب رَسّ در قرآن در قرآن در دو مورد سخن از اصحاب الرسّ به میان آمده، نخست در آیه ۱۲ سوره ق، که از تکذیب آنها از پیامبرشان، سخن گفته شده، دوم در آیه ۳۸ فرقان، که بیانگر هلاکت و عذاب شدید اصحاب رسّ در ردیف قوم عاد و قوم ثمود است، که همانند آنها بر اثر عذاب الهی ریشه کن و نابود شدند. هویت قوم رَسّ اینکه این قوم چه کسانی بودند،نظری در این باره میان مفسران از شهرت بیشتری برخوردار است، اینست که اصحاب رس در سرزمین یمامه می زیستند،و پیامبری داشتند به نام حَنظله. آنان وی را تکذیب کردند و در چاهش افکندند. حتی نوشته اند که آن چاه را پر از نیزه کرده بودند و دهانه چاه را بعد از افکندن این پیامبر خدا، بستند تا آن که او شهید شد. ← روایتی از معصوم در عیون الاخبارالرضا، از امام رضا(ع)، به نقل از امیرمؤمنان امام علی(ع)حدیث ی طولانی دربارة اصحاب «رس» نقل گردیده که خلاصة آن چنین است : «آنها قومی بودند که درخت صنوبری را می پرستیدند و به آن "شاه درخت" می گفتند، و آن درختی بود که "یافِث" فرزند حضرت نوح(ع)( بعد از طوفان در کناره ای به نام "روشن آب" غرس کرده بود.(کاشته بود)، این قوم دوازده شهر آباد داشتند که بر کنار نهر ی به نام "رَسْ" قرار داشت. این شهرها به نامهای فروردین، اردیبهشت، خرداد، تیر، مرداد، شهریور،مهر ، آبان، آذر، دی،بهمن و اسفند نام داشتند که ایران یان نام ماههای سال خود را از آنها گرفته اند. آنها به خاطر احترامی که به آن درخت صنوبر می گذاشتند، بذر آن را در مناطق دیگر نیز کاشتند و نهری برای آبیاری آن اختصاص دادند، به گونه ای که نوشیدن آب آن نهر را بر خود و چهارپایان شان ممنوع کرده بودند، حتی اگر کسی از آن می خورد او را به قتل می رساندند، و می گفتند این مایة حیات خدایان ماست و شایسته نیست کسی از آن چیزی کم کند. آنها در هر ماه از سال روزی را در یکی از این شهرها عید می گرفتند، و در کنار درختان صنوبر قربانی می کردند، به سجده می افتادند و گریه و زاری سر می دادند. هنگامی که نوبت به شهر بزرگی که پایتخت پادشاهان بود و اسفند نام داشت می رسید، تمام اهل آبادیها در آن شهر جمع می گشتند و دوازده روز پشت سر هم عید می گرفتند و آنچه در توان داشتند قربانی می کردند و در برابر درخت صنوبر سجده می نمودند. این قوم هنگامی که در کفر و بت پرستی فرو رفتند، خداوند پیامبری از بنی اسرائیل به سوی آنها فرستاد تا آنها را به عبادت خداوند یگانه و ترک بت پرستی و شرک دعوت کند؛ اما آنان ایمان نیاوردند. پیامبر خدا برای نابودی منشاء فساد و شرک، از خدا تقاضا کرد و بدین ترتیب آن درخت بزرگ خشک گردید. هنگامی که این قوم چنین دیدند بشدت ناراحت شدند و گفتند این مرد خدایان ما را سحر کرده، و بعضی گفتند خدایان به خاطر این که این مرد ما را دعوت به کفر می کند بر ما غضب کردند!بدین ترتیب تصمیم بر کشتن آن پیامبر خدا گرفتند، چاهی عمیق کندند و او را در آن افکندند وسر آن را بستند و بر بالای آن نشستند و پیوسته نالة او را شنیدند، تا شهید گشت.» آن پیامبر در مناجات خود می گفت: «خدایا! مکان تنگ مرا می نگری، شدّت اندوه مرا می بینی، به ضعف و بی نوایی من لطف و مرحم کن، هر چه زودتر دعا یم را به اجابت برسان، و روحم را قبض کن.» آن پیامبر خدا با این وضع در آن چاه به شهادت رسید. در این هنگام خداوند به جبرئیل فرمود: «به این مخلوقات بنگر که حلم من آنها را مغرور کرده، و خود را از عذاب من در امان می بینند، و غیر مرا می پرستند، و پیامبر فرستاده مرا می کشند... من به عزّتم سوگند یاد کرده ام که هلاکت آنها را مایه عبرت جهانیان قرار دهم.» سرانجام اصحاب رَسّ روز عید آنها فرا رسید، همه آنها در کنار درخت صنوبر اجتماع کرده و جشن گرفته بودند، ناگاه طوفان سرخ شدیدی به سراغشان آمد، همه وحشت زده به همدیگر چسبیدند و به دنبال پناهگاه بودند، ناگهان دریافتند که هر جا پا می گذارند، زمین مانند سنگ کبریت شعله ور، سوزان و داغ است، در همین بحران شدید، ابر سیاهی بر سر آنها سایه افکند، و از درون آن ابر، صاعقه هایی از آتش بر آنها باریدن گرفت، به طوری که پیکرهای آنها بر اثر آن آتشها، هم چون مس ذوب شده، گداخته شد، و به این ترتیب به هلاکت رسیدند.

[ویکی فقه] اصحاب رس (قرآن). اَصْحاب رَس، قومی کافر که به گفته قرآن کریم پیامبر خویش را تکذیب کرده، به قتل رساندند.
رس در لغت به معانی ثبات، اثر جزئی و کمی از چیزی که در چیزی باقی مانده باشد، شروع تب ، دفن کردن چاه سنگ بند شده (بدون ماسوره)، اصلاح و فساد بین مردم و چاه کهنه آمده است.
رس در اصطلاح قرآنی
در اصطلاح قرآنی آن، اقوال متعددی ذکر شده؛ در روایتی از امام علی علیه السّلام آمده است که آن ها قومی بودند که کنار چشمه ای به نام روشن آب سکونت داشته، و درخت صنوبری که آن را یافث بن نوح علیه السّلام کاشته بود و به آن شاه درخت می گفتند، می پرستیدند. آن قوم، دوازده شهر به نام ماه های سال شمسی داشتند و این شهرها در کنار نهری به نام رس قرار داشت. آنان پیامبرانشان را می کشتند. و چون کفر آنان طولانی گشت خداوند دیگر بار پیامبری از بنی اسرائیل را فرستاد تا آنان را به یکتاپرستی بخواند. ولی با او مخالفت کرده، سرانجام او را داخل چاه عمیقی افکندند و به شهادت رساندند.

[ویکی اهل البیت] اَصحاب رَسّ. این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است
مردمانی در شمار اقوام عذاب شده پیشین به سبب تکذیب و کشتن پیامبرشان.
رسّ در لغت به معنای کندن چاه و قبر، مدفون کردن مرده یا غیر آن، چاه کهنه، چاه سنگ چین شده، معدن و نیز استوار ساختن، نشانه و اندک اثر بر جای مانده هر چیز آمده است.
قرآن دوبار در آیات 38 سوره فرقان/25 و 12 سوره ق/50 از اصحاب رسّ تنها به عنوان قومی که در پی تکذیب پیامبر خویش با عذاب الهی نابود شدند، یاد کرده است؛ اما هیچ گزارشی درباره هویت، آیین، پیامبر، مکان و زمان زندگی و چگونگی نابودی آنان و نیز شرح کارهایی که زمینه عذابشان شد، ارائه نکرده است.
در سوره فرقان ضمن گزارش برخی از درخواست های نامعقول از سوی تکذیب کنندگان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله(سوره فرقان/25، 32) و در مقام تهدید آنان از اصحاب رسّ در شمار اقوامی چون قوم نوح، قوم عاد، قوم ثمود و ... یاد شده که همگی به سبب تکذیب پیامبر خویش با عذاب الهی نابود شدند: «وَقَوْمَ نُوحٍ لَّمَّا کَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْنَاهُمْ... × وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَیْنَ ذَلِکَ کَثِیرًا».(سوره فرقان/25، 37 ـ 38)
در سوره ق نیز در پی گزارش تکذیب پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و وعده رستاخیز از سوی کافران (ق/50، 2 ـ 3)، اصحاب رسّ با همین وصف یاد شده اند: «کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ × وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ وَإِخْوَانُ لُوطٍ × وَأَصْحَابُ الْأَیْکَةِ وَقَوْمُ تُبَّعٍ کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ».(سوره ق/50، 12 ـ 14)

پیشنهاد کاربران

بپرس