اصحاب دیوان. [ اَ ب ِ دی ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صاحبدیوانان. کاتبان. رئیسان دفاتر و نامه ها. رئیسان امور دیوانی و دولتی. وزیران امور مالی و محاسباتی. دبیران : و هریک از اصحاب دیوان او صدری بود با اصل و حسب و علم. ( فارسنامه ابن البلخی ص 92 ). و رجوع به اصحاب دواوین و صاحبدیوان شود.
فرهنگ فارسی
صاحب دیوانان . کاتبان . رئیسان دفاتر و نامه ها . رئیسان امور دیوانی و دولتی . وزیران امور مالی و محاسباتی .
پیشنهاد کاربران
اصحاب دیوان ؛ دیوانیان ، اعضای دولت : و هر یک از اصحاب دیوان او صدری بود با اصل و حسب و علم. ( فارسنامه ابن البلخی ص 92 ) .