اصحاء
لغت نامه دهخدا
اصحاء. [ اِ ] ( ع مص ) اصحاء سَکْران ؛ هشیار شدن مست از مستی. ( منتهی الارب ). بهوش آمدن مست و مشتاق. ( قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ). || اصحاء آسمان ؛ گشاده و بی ابر شدن و پریشان و متفرق گردیدن از وی ابر. ( منتهی الارب ). صاف شدن آسمان. باز شدن هوا. اصحاء روز وآسمان ؛ رفتن ابر از آنها. ( قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ). || اصحاء فلان ؛ در روز گشاده رفتن وی به جایی. ( منتهی الارب ). اصحاء قوم ؛ بی ابر شدن آسمان برای آنان. ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید