اصبعین

لغت نامه دهخدا

اصبعین. [ اِب َ ع َ ] ( ع اِ ) تثنیه اصبع. دو انگشت :
من چو کلکم در میان اصبعین
نیستم در صف طاعت بین بین.
مولوی.
و در این بیت اشاره به حدیث علی ( ع ) است که فرمود: قلب المؤمن بین اصبعین من اصابعالرحمن :
نور غالب ایمن از کسف و غسق
در میان اصبعین نور حق.
مولوی.
و رجوع به اصابعالرحمن شود.

فرهنگ فارسی

تثنیه اصبع، دوانگشت، دوانگشت که چیزی رابگیرد
دو انگشت .

پیشنهاد کاربران

بپرس