اصاد
لغت نامه دهخدا
اصاد. [ اِ ] ( ع اِ ) مغاکی میان کوهها که در آن آب جمع شود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آصدة. ( قطر المحیط ). رجوع به آصدة شود. || چیزیست چون طبق. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). طباق. || آستان در. ج ، اُصُد. ( قطر المحیط ).
اصاد. [ اِ ] ( اِخ ) نام آبی بود که در آنجا مسابقه داحس و غبراء روی داد. داحس اسب قیس بن زهیر عبسی و غبراء اسب حذیفةبن بدر فزاری بود و سرانجام جنگ معروف داحس و غبراء در نتیجه این رهان بوقوع پیوست. || و ذات الاصادیا ذوالاصاد نیز نام دو موضع دیگر است. رجوع به ذات الاصاد در همین لغت نامه و عقدالفرید ج 6 ص 18 و مراصدالاطلاع و معجم البلدان و تاج العروس ( ذیل اصاد ) شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید