اصابت کردن


معنی انگلیسی:
hit, impinge, strike

لغت نامه دهخدا

اصابت کردن. [ اِ ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) به هدف خوردن. به نشانه رسیدن تیر و جز آن. رسیدن. || افتادن به : قرعه بدو اصابت کرد. و رجوع به اصابت شود.

فرهنگ فارسی

بهدف خوردن . بشانه رسیدن تیر و جز آن . رسیدن .

پیشنهاد کاربران

بپرس