اشی

/~ASi/

لغت نامه دهخدا

( آشی ) آشی. [ شا ] ( اِخ ) نام پدر داود پیغامبر علیه السلام.
اشی. [ اَ ]( اِخ ) کلمه اوستایی بمعنی فرشته توانگری و نماینده بخشایش ایزدی. ( از فرهنگ ایران باستان ص 101 و 102 و 245 ). و رجوع به یشتهاج 2 ص 179 و 185 و فهرست لغات ج 1 همان کتاب شود.

اشی. [ اَش ْی ْ ] ( ع مص ) اشی کلام ؛ بربافتن سخن و بیاراستن آن بدروغ. ( منتهی الارب ). اختلاق. || مضطر شدن به چیزی : اشی الیه. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

اشی. [ اُ شی ی ] ( ع اِ ) سپیدی پیشانی اسب که غره نامندش. || سپیدی دست و پای اسب ، یقال : فرس حَسَن الاشی. ( منتهی الارب ).

اشی. [ اَ شی ی / اُ شی ی ] ( ع اِ ) سپیدی پیشانی اسب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

اشی.[ اُ شی ی ] ( ع اِ ) سپیدی ساق اسب. ( ناظم الاطباء ).

اشی. [ اُ ش َی ی ] ( ع اِ مصغر ) خرمابن خرد و کوچک. ( ناظم الاطباء ). || ( اِخ ) ( وادی... ) ( مصغر اشاء ) موضعی است در مغرب و در آن نخلستانست. ( منتهی الارب ). و یاقوت گوید: موضعی است به وشم و وشم وادیی است به یمامة که در آن نخلستانست و آن تصغیر اشاء است که بمعنی نخلهای خرد است و واحد آن اشاءة باشد. زیادبن منقذ تمیمی برادر مرار گوید :
لا حبذا انت یا صنعاء من بلد
و لا شعوب هوی ً منی و لا نقم
و حبذا حین تمسی الریح باردةً
وادی اشی و فتیان به هضم...
( از معجم البلدان ).
و رجوع به معجم البلدان چ مصر ج 1 ص 266 شود.

اشی. [ اُ ش َی ی ] ( اِخ ) ابوعبید سکونی گوید: کسی که آهنگ کند از نباج به یمامه برود نخست از قریتین میگذرد سپس از آنجا به اُشَی میرود، و آن متعلق به عدی رباب است ، و بقولی اشی متعلق به احمال بلعدویة است. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

( آشی ) نام پدر حضرت داود پیغمبر می باشد .
نام پدر داود پیغمبر
ابو عبید سکونی گوید : کسیکه آهنگ کند از نباج به یمامه برود نخست از قریتین میگذرد سپس از آنجا به اشی میرود . و آن متعلق به عدی رباب است و بقولی اشی متعلق به احمال بلعدویه است .

گویش مازنی

( آشی ) /aashi/ آلوده شده

واژه نامه بختیاریکا

( آشی (آسی) ) گندم نیمه آرد و نرمی که از آسیاب دستی حاصل می شود.

دانشنامه عمومی

آشی. آشی، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان تنگستان استان بوشهر ایران که در منطقه گردشگری خاییز قرار گرفته و دارای طبیعتی بکر و دست نخورده می باشد.
البته گفتنی است نام اصلی این روستا "آشیر" می باشد که پس از سال ها بخاطر بیان ساده تر به آشی تغییر پیدا کرده است. نقل شده که علت نامگذاری این روستا به نام "آشیر" نیز ورود جد بزرگ ساکنین کنونی این روستا به این منطقه بوده که نام ایشان "شیر" بوده و بنا به احترام به وی "آقاشیر" لقب داده اند و پس از آن روستا آرام آرام به راحت شده این نام یعنی آشیر و سپس آشی مشهور گشته است.
این روستا در دهستان اهرم قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۳۰نفر ( ۱۰خانوار ) بوده است.
تمامی ساکنین این روستای بکر از سادات به نام شهرستان تنگستان بوده و قریب به اتفاق آنها نیز به "موسوی" مشهور می باشند.
از جمله افراد مشهور این روستا می توان به اشخاصی همچون؛ 1 - سید اسماعیل موسوی ( از یاران وفادار رئیس علی دلواری ) 2 - سید ابراهیم موسوی ( از کدخدایان بزرگ منطقه ) 3 - سید محمود موسوی ( از سیاسیون و افراد بانفوذ منطقه 4 - سید عبدالحمید موسوی ( از افراد خوشنام، معتمد و مردم دار منطقه ) 5 - سید محمد نامجو ( از بازاریان قدیمی و خوشنام منطقه ) 6 - سید عطاالله موسوی 7 - سید محسن موسوی 8 - سید محمد موسوی
شاید بتوان یکی از نکات جالب این روستا را خلق و خوی خاص اهالی این منطقه بکر نامید. آشی که در امتداد کوی بیرمی قرار گرفته را می توان آخر روستای منطقه خاییز نامید و در اصل این منطقه در بن بستی قرار گرفته که چهار سوی آن را کو های سر به فلک کشیده بیرمی احاطه کرده است. بخاطر همین شرایط خاص و ویژه نیز اهالی این روستا چندان به ورود افراد غیرخودی روی خوش نشان نداده و از ورودی های روستا شاهد آن هستیم که بر روی دیواره سنگ ها مطالبی با عناوین تهدیدآمیز خطاب به بازدید کنندگان همچون "آشی جای گشتن نیست" "از ورود به روستا جدا خودداری کنید" "حمل اسلحه به هیچ عنوان تحمل نخواهد شد" و . . . به چشم می خورد. از همین رو در استان بوشهر و شهرستان تنگستان نیز این منطقه و اهالی آن با خلق و خوی ویزه خود مشهور شده اند و تاکنون نیز بسیاری سعی می کنند وارد این روستا نگردند، مساله ای که باعث گشته همچنان روستا بکر و دست نخورده باقی بماند.
از نکات قابل توجه دیگر نیز که توضییحی در مورد آن خالی از لطف نیست می توان به وجود درهای متعدد در وردی روستا اشاره کرد، درهایی که عملا در وردی تنگ و ورودی روستا گذاشته شده و به روستای حالتی شخصی می دهد و تنها مامورین دولتی و نیروهای حافظ محیط زیست اجازه ورود به منطقه را دارند.
عکس آشی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

آشی. آشی (۳۵۲ـ ۴۲۷م)(Ashi)
عالم یهودی تلمودی. در بابِلبه دنیا آمد، رئیس آکادمی سورابود، و همۀ احکام و اصول و احادیث یهود را در تلمود بابلیگردآورد. کار او را رَبینهدر اواخر قرن ۵م تکمیل کرد.

اَشی
رجوع شود به:ارد یشت

پیشنهاد کاربران

در زبان طبری ( مازنی ) واژه آشی یا هاشی به معنای :
آلوده شدن، درگیر شدن هستش!
و به دو لهجه ی آشی یا هاشی گفته میشه.
سمت آمل ما که هردو استفاده میشه.
مثلا:
طبری: نِزول نَخِر شه ماله آشی ( یا هاشی ) نَکِن !
...
[مشاهده متن کامل]

ترجمه: نزول نخور و پول خودت رو آلوده نکن!
طبری : مِه تَن راغون آشی بَیّه!
ترجمه: تنم آلوده به روغن شد!
طبری: ای تَّنه را ره بوردی، شه ره هاشی هاکِردی بِمویی ! بیشتر دَیی بَ!
ترجمه: این قدر ( این همه ) راه رو رفتی، خودت رو آلوده کردی ( کثیف کردی ) اومدی! بیشتر بودی دیگه!

اشی در زبان تورکی آذری به معنی ریش سفید ، مرد کهن سال است
اَشی در آیین مزدیسنا، دخترِ اهورامزدا است و ستایش آن باعث پیشرفت و آسایش خانواده ها می شود، در برخی منابع اشی به همراه میترا ، آناهیتا و سروش از یاران امشاسپندان آمده است دختران باکره و روسپهای یائسه نباید در مراسم آیینی این ایزد بانو شرکت کنند
اَشی ( Əşi ) : در زبان تورکی مخفف عبارت آی کیشی یعنی ای مرد هست
اَشی نام بیست و پنجمین روز هر ماه در گاهشمار و گاهنامه اوستایی است.
اَشی_اَرد_اَرت که در اوستا" اَشی ونگوهی" می باشد، یکی از ایزدان کیش مزدیسنا یا زرتستی است.
به روز بیست و پنچم هر ماه در گاهشمار یا گاهنامه پارسی اَرت روز یا اَرت روز گویند.

بپرس