اشکیل

لغت نامه دهخدا

اشکیل. [ اِ ] ( اِ ) مکر و حیله و فریب. ( انجمن آرا ) ( غیاث ) ( آنندراج ). و رجوع به اشکل شود. || اسبی بود که دست راست و پای چپ او سفید باشد. ( برهان ) ( هفت قلزم ) ( غیاث ). || دوائی است که آب برگ آن سفیدی چشم را زایل کند و بعربی آنرا عوسج گویند. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). و رجوع به اشکیل چشم شود.

فرهنگ فارسی

اشکل: مکر، حیله، تزویر، فریب
( اسم ) مکر فریب .

فرهنگ معین

( اِ ) (اِ. ) نک اشکل .
(اِ کِ ) (اِ. ) = اشکال : پای بند ستور.

فرهنگ عمید

مکر، حیله، تزویر، فریب.

پیشنهاد کاربران

از واژه های باز مانده در زباهای ایرانی باستان چفت درب، اشکیل، لولا، ابزاری که باآن محفظه چار دیواری یا چمدان و یا کیفی را بان می بندند. در زبانهای ایرانی مازنی ، تاتی و آذری پهلوی کاربرد دارد
اشکال به گویش کازرونی ( ع. ش )

بپرس