اشکی

/~aSki/

معنی انگلیسی:
lachrymal, lacrimal

لغت نامه دهخدا

اشکی. [ اَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان که در 15000گزی شمال باختری ده شیخ و 2000گزی دسردی واقع است. منطقه ای کوهستانی و گرمسیر است و سکنه آن 300 تن است که سنی اند و بلهجه کردی سخن میگویند. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات ، حبوبات و لبنیات است و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن مالرو است. ساکنین از طایفه باباجانی هستند. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان بابا جانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان که در ۱۵٠٠٠ گزی شمال باختری ده شیخ و ۲٠٠٠ گزی دسردی واقع است . منطقه کوهستانی گرمسیر است .

گویش مازنی

/ashki/ چرخش و گردش پرندگان در آمان - جست و خیز حیوانات & سرشاخه های خشکیده ی درخت که از آن به عنوان هیزم استفاده شود

مترادف ها

lachrymal (صفت)
اشکی، اشک اور، کیسه اشک، ویژه اشک

lacrimal (صفت)
اشکی، اشک اور، کیسه اشک، ویژه اشک

lachrymose (صفت)
اشکی، اشکبار، اشک زا، غصه دار

فارسی به عربی

دمعی , سریع البکاء

پیشنهاد کاربران

طایفه اشکی در ایل لر بختیاروند در مسجدسلیمان. شوشتر
. گتوند
طایفه اشکی در ایل ترک گرایلی در مازندران

بپرس