اشکوی

لغت نامه دهخدا

( آشکوی ) آشکوی. ( اِ ) قصر و مکان عالی :
توئی که از غرف آشکوی طارم چرخ
نزول یافت بایوان جد تو تنزیل.
استاد.
در فرهنگها کلمه فوق و معنای مذکور آمده و شعر استاد ناشناس را هم مثال آورده اند و ظاهراً این صورت مصحف آشکوب باشد.

پیشنهاد کاربران