اشکوه. [ اُ / اِ ] ( اِ ) شأن و شوکت و شکوه و عظمت. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). عظمت و حشمت و آن را شکوه خوانند. مولوی معنوی فرماید : صدق موسی بر عصا و کوه زد بلکه بر دریای پراشکوه زد.
( جهانگیری ) ( سروری ).
مهابت و ترس و بر این قیاس است اشکوهید و شکوهید. ( رشیدی ). حشمت و عظمت و وقار. ( شعوری ). و رجوع به شکوه شود.
فرهنگ فارسی
اشکه: شکوه، جاه وجلال، شان وشوکت، مهابت شان و شوکت و شکوه و عظمت عظمت و حشمت و آنرا شکوه خوانند .
فرهنگ عمید
۱. شکوه، جاه و جلال، شٲن و شوکت. ۲. مهابت، هیبت: صدق موسی بر عصا و کوه زد / بلکه بر دریای پراشکوه زد (مولوی: ۷۸۶ ).