اشکوخ


معنی انگلیسی:
error, mistake

لغت نامه دهخدا

( آشکوخ ) آشکوخ. ( اِمص ) سکندری.
اشکوخ. [ اَ / اِ ] ( اِمص ) لغزش را گویند که از لغزیدن است و امر بدین معنی هم هست یعنی بلغز و از پای درآی.( برهان ) ( هفت قلزم ) ( آنندراج ). و مصدر آن اشکوخیدن است. ( انجمن آرا ). اشکوخ و شکوخ لغزش بود و بسردرآمدگی. ( از رشیدی ). لغزیدن. ( سروری ) ( شعوری ) . || مجازاً، سهو و خطا. ( ناظم الاطباء ). || خزیدن و شکوخ نیز گویند. ( شعوری ) ( سروری ). رجوع به اشکوخیدن و شکوخیدن شود.

فرهنگ معین

( آشکوخ ) ( اِ. ) سکندری .
(اِ یا اُ ) ۱ - (اِمص . ) لغزش . ۲ - خزیدن . ۳ - مجازاً: سهو، خطا.

فرهنگ عمید

( آشکوخ ) ۱. سکندری.
۲. لغزش.
سکندری، لغزش.

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
ببینیم در زبان پارسی باستان آیا زبان های دیگر هستند لینک پایین قرار می دهم
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

اشکوخاشکوخاشکوخ
منابع• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/زبان_فارسی_باستان