دیکشنری
مترجم
بپرس
اشکران
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
اشکران. [ اَ ] ( نف مرکب ) گریان. اشکبار :
چشم خور اشکران به خون شفق
راز با قعرچاه میگوید.
خاقانی.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک