اشکباز

لغت نامه دهخدا

اشکباز. [ اَ ] ( نف مرکب ) اشک فشان و اشک ریز مثله و اشک ریزان مزیدعلیه و جمع آن و نیز اشک ریختن چون آبریزان و گلریزان که بمعنی ریختن آب و گل است... :
ز زور گریه برون آوریم دریا را
ز اشکبازی ما جای پرگهر تنگ است.
ظهوری ( از آنندراج ).
گویا همان اشکبار و اشکباری است که در آنندراج بغلط آمده است. رجوع به اشکباری شود.

پیشنهاد کاربران