اشکال تراشی
/~eSkAltarASi/
مترادف اشکال تراشی: انتقاد، ایرادگیری، بهانه تراشی، خرده گیری، سوسه، کارشکنی
برابر پارسی: دشوار، دشواری، دشوارسازی | ( اِشکال تراشی ) دشوار
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- اشکال تراشی کردن ؛ بهانه جویی کردن.
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
مترادف ها
اشکالتراشی
پیشنهاد کاربران
اشکال تراشی: مانع تراشی، بهانه تراشی، ایجاد مانع و سخت گیری در کار است
اشکال تراشی: [عامیانه، اصطلاح] ایرادگیری، گره در کار اندازی .