اشکال تراش

لغت نامه دهخدا

اشکال تراش. [ اِ ت َ ] ( نف مرکب ) آنکه بر کار اشکال گیرد. آنکه امری را دشوار کند و از آن اشکال بجوید. بهانه جو. سختگیر. و رجوع به اشکال تراشی شود.

فرهنگ عمید

کسی که از هر کاری اشکال می گیرد، آن که امری را دشوار سازد و سخت گیری و بهانه جویی کند.

پیشنهاد کاربران

بپرس