( آشکاری ) آشکاری.[ ش ْ / ش ِ ] ( حامص ) هویدائی. ظهور. پیدائی. پدیداری. فاشی. ذیعان. ذیوع. شیوع. وضوح. روشنی. صراحت. رکی. بی پردگی. بروز. بیان. بداهت. یقین. تبین. ابانت.اشکاری. [ اِ ] ( ص نسبی ) شکاری و شکارچی و نخجیرگر و صیاد. ( ناظم الاطباء ). شکاری و صیاد. ( آنندراج ) : بیا بر بام ای عارف مکن هر نیمشب زاری کبوترهای دلها را توئی شاهین اشکاری.شمس تبریزی ( از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 143 ).
( آشکاری ) ۱ - هویدایی پیدایی ظهور . ۲ - وضوح روشنی صراحت . ۳ - بداهت یقینی بودن .هویداییشکاری و صیاد
flagrance (اسم)زشتی، شناعت، وقاحت، رسوایی، اشکاریflagrancy (اسم)زشتی، شناعت، وقاحت، رسوایی، اشکاریlucidity (اسم)روشن بینی، وضوح، روشنی، اشکاری، دوره سلامتی و هوشیاری، شفاف بودنexposure (اسم)نمایش، افشاء، در معرض گذاری، ارائه، اشکاری